تحلیل

کلاه دلکشی که عاقبت بر زمین افتاد!

سرانجام پس از ماه‌ها رایزنی‌های جدال‌برانگیز در ارگ و ریاست اجراییه در مورد ماندن و رفتن عطامحمد نور والی بلخ، درخواست استعفای بدون تاریخ او توسط رییس‌جمهور امضا شد و بدین‌سان والی قدرتمند و ثروتمند بلخ پس از 15 سال ولایت‌گری، از وظیفه سبک‌دوش گردید.

ناظران می‌گویند نخستین صبحی که آقای نور بر مسند ولایت بلخ نشست، ریش و موی ژولیده داشت و از مظاهر لباس غربی چیزی در وجود او به مشاهده نمی‌رسید. از ثروت، سرمایه و جایداد شخصی نیز در زندگی او نمادهای چشم‌پرکن به نظر نمی‌رسید و بیشترینه به یک جنگجوی شباهت داشت که در حوزه آرمان‌گرایی‌های جهادی نفس کشیده است. اما حوادث و مسیر بازی‌های سیاسی در حوزه شمال به گونۀ رقم می‌خورد که ستاره اقبال او را از پشت ابرهای متراکم بیرون می‌کشید و چنان شد که دروازه‌های قدرت و ثروت به روی او گشوده شود.

به قول معروف او از نخستین سربازانی بود که به یاری بخت جوانش به پادشاهی یک ولایت می‌رسید و روزنه‌های قدرت و ثروت یکی از پس دیگری به روی او چشمک می‌افروختند. گویا پانزده سال تمام حوادث و رخدادهای شمال به نفع او چرخید و در این سال‌ها نه تنها که او به ثروت دست یافت؛ بل بوی ثروت او آدم‌های بسیاری را وسوسه کرد تا از او به عنوان یک محور سیاسی تاجیک‌ها در محافل و مجالس سیاسی و رسانه‌ها سخن بگویند.

چنان شد که او در بسیاری از بازی‌های کلان سیاسی بازیگر شود اما از آنجا که او فاقد یک تیم سیاسی مدبر و کارفهم بود، بازیگری‌های سیاسی او هیچ گاهی به درخشش اقبال سیاسی او منجر نگردید.

او در آخرین انتخابات ریاست جمهوری میلیون‌ها دالرش را در اختیار داکتر عبدالله گذاشت، اما پس از یک چرخش سیاسی، در یکی از سخنرانی‌هایش به داکتر عبدالله گژدم خطاب کرد. با جنرال دوستم سال‌های متمادی کینه و عداوت استراتیژیک داشت، اما در همین چند وقت پیش به‌منظور ایجاد یک ایتلاف سیاسی به مقر اقامت دوستم به ترکیه شتافت و شریک یک ایتلاف گردید. با رییس‌جمهور باب جدید مذاکرات را گشود، اما از همان گفتگوهای نخستین معلوم بود که این بازی فرجام ندارد.

اکنون که کلاه دلکش قدرت از سر والی بلخ بر زمین افتاده است، نخستین سوالی که مطرح می‌شود این است که او پس از این چه کار خواهد کرد؟

برای ارایه پاسخ به این سوال اما به این نکته باید دقت کرد که او چه دارد که با استفاده از آن بتواند کاری را به انجام برساند! آگاهان امور می‌گویند که آقای نور در خلال سال‌های ولایت‌گری‌اش ثروت بسیار اندوخته است و پس از این نیز با توجه به شرایط اجتماعی افغانستان او می‌تواند با استفاده از ثروتش در میادین سیاسی نقش‌آفرین بماند.

می‌گویند که همین ویژگی او سبب گردیده است که آدم‌های بسیاری فهمیده و نافهمیده در خدمت او قرار گرفته و از او به عنوان دانای معاصر تبلیغ کنند، اما متاسفانه این نگرش بسیار ساده و عوام‌فریبانه است.

تردیدی نیست که با استفاده از پول می‌شود پیچیده‌ترین گره‌ها را بازد کرد، اما به منظور نقش‌آفرینی در تعاملات سیاسی تنها پول فیزیکی کافی نیست. علاوه بر پول، چیزهای دیگری مانند، اندیشه، عقلانیت سیاسی، خردورزی و دید استراتیژیک نسبت به سیاست، در هیات یک پارادایم است که می‌تواند شرایط خوش درخشندگی و محورشدن یک سیاست‌مدار را فراهم می‌کند.

 هرگاه از این چشم‌انداز به آینده سیاسی آقای نور نگریسته شود، او فاقد نیمۀ این پارادایم است؛ یعنی پول قابل توجه دارد که به او جسارت برخورد با حوادث پیرامون را بخشیده است، اما متاسفانه فقدان اندیشه و خردورزی سیاسی سبب گردیده که او نتواند در محور بازی‌های مرکزی جا افتاده و راقم سرنوشت سیاسی قرار گیرد.

از همین رو به این نتیجه می‌توان دست یافت که ستارۀ بخت سیاسی آقای نور دیگر مثل سال‌های قدیم درخشندگی ندارد و هیچ دلایل و علایمی دیده نمی‌شود که او بتواند در حوادث آتی در شمال افغانستان محور مذاکرات و معاملات کلان باشد.

آقای نور تا زمانی که پرچم رنگ‌ورخ پریدۀ جمعیت اسلامی را بر دوش می‌کشد، چانسی برای ورود در بازی‌های مرکزی نخواهد داشت، مگر اینکه با مرور گذشته‌ها تدابیر جدید سنجیده و از چشم‌انداز دیگر به سیاست بنگرد.

آیای آقای نور این توانایی را دارد که با حوادث جاری رابطه مبتنی بر تدبیر و خردورزی سیاسی ایجاد نماید؟ روزهای آینده پاسخ این سوال روشن خواهد شد.

نویسنده: فهیم کوهی

نوشته‌های مشابه

یک دیدگاه

  1. من به یقین کامل گفته میتوانم این دسیسه هایکه ازطرف مزدوران پاکستانی وامریکایی ها ساخته میشودنمی تواند که از شخصیت رهبر صادق .ومتدین افغانهای اصیل بکاهد بلکه حقانیت وصداقت این رهبرمحبوب ووطن دوست را برملا میسازد
    وهر چه زیاد تر درقلب های مردم وهواداران خود جا پیدا میکند

دکمه بازگشت به بالا