مقاله

مرد بروتی که اژدها می‌شود!

یک لشکر با اسب، سلاح و یراق ریختند داخل شهر هرات و آدم‌هایی با شمایل جنگ‌جویان فلم‌های قدیمی که لُنگی‌های سفیدی بر سر داشتند و سوار بر اسب از مسیر سرک‌های قیر شهر می‌گذشتند. در ابتدا فکرکردم شکست‌خوردگان جنگ اُحد از ۱۴۰۰ سال قبل آمده‌اند هرات تا به تلافی آن‌جا، این شهر را به تصرف خود در‌بیاورند؛ اما دیدم که اشتباه کردم و این‌ها از لشکریان همین سوپر جیمز باند کشورمان یعنی کامران علی‌زایی است.

او کسی است که از خودش، بروت‌هایش ترسناک‌تر است و فعلن به جن‌وانس و سنگ‌وچوب هرات اخطار می‌دهد که اژدها وارد می‌شود؛ این یعنی مانور قدرت از نوع خاص کلاسیک خودش، یعنی اینکه من اگر کاری کردم، آدم‌ کشتم، سوزاندم، خراب ‌کردم و به هرکس فحش ناموسی دادم، یعنی حق ‌دارم، خوب ‌کردم، دلم‌ خواست، نفس‌کش اگر کسی وجود دارد بیاید جلو…

خوب طبیعی است که اگر کسی لطف کند و آمار قتل‌وقتالش از حد بالا برود، جزیی از بزرگان کشور می‌شود؛ حالا محکمه به‌خاطر اینکه ایشان به کسی فحش داده است، دستور بازداشتش را داده است؛ ولی تا حالا قانون حوصله نکرده برود هرات و او را دست‌بسته بیاورد کابل… حالا ایشان هم یک مانوری داده‌اند تا حداقل داوران امور سیاست برایش ده ده نمره بدهند تا در دوازده بهترین آدم جنجالی سیاست، خشونت و آدم‌کشی قرار بگیرد.

 یعنی به تعبیر واضح‌تر، اگر وی در سطح یک استدیوم ورزشی آدم می‌کشت، طبعن استعداد خوبی می‌داشت و یکی از رهبران بزرگی بود که کسی جرات نداشت بگوید بالای چشمت ابروست؛ ولی حالا با تهیۀ چند آدم باستانی از دوران جنگ‌های قرون رنسانس که نمی‌شود قدرت‌نمایی کرد؛ یعنی ما در کابل این‌قدر چهره‌هایی قابل توجه داریم که هرکدام‌شان یک مورچه را زیرپای‌شان نکشتند، اما یک شهر را با تمام مردم و اهل‌وعیال‌شان کشتند و سوزاندند؛ حالا اینها شدند بزرگ‌وارانی که فعلن حرف از دموکراسی و آزادی بیان می‌زنند؛ ولی اگر موضوع‌ها برخلاف‌شان باشد همین آزادی بیان و دموکراسی را هم از بین می‌برند.

حالا ببینیم که حکومت در قبال این همه لشکرکشی کامران‌جان چه تصمیم می‌گیرد، می‌آیند و محترمانه ایشان را زندان می‌کنند یا یک وزراتی، سفارتی، ولایتی یا حداقل قوماندانی و ولسوالی را به ایشان می‌سپارند تا بگویند ما به شایسته‌سالاری اهمیت می‌دهیم؛ در نتیجه اینکه حیف است این نونهال جنگ‌جو ریشه‌هایش از بیخ‌وبن آبیاری نشود….

گزنه/ طنز روز

مهدی ثاقب

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا