تحلیل

چرا علیۀ حزب دموکراتیک قیام شد؟

تقابل راست و چپ در افغانستان، در شهرهای بزرگ به‌ویژه کابل، خیلی پیش از کودتای ثور۵۷ آغاز شده بود.

حرکت‌های الهام گرفته از آموزه‌های سیدجمال‌الدین افغانی و اخوان‌المسلمین که درصدد دینی‌سازی سیاست بود، حداقل از دهۀ چهل خورشیدی به فعالیت جدی آغاز کرده بود. در جناح چپ نیز، حزب دموکراتیک خلق به صورت زیرزمینی یا علنی، کم ازکم در همین دهه فعال بود و سعی داشت، در میان جوانان و کارکنان دولت – به خصوص در میان نظامیان- نفوذ داشته باشد.

تقابل این دو جهان‌بینی، در اواخر دهۀ چهل و تمام دهۀ پنجاه مشهود و آشکار بود و هر دو طرف به لحاظ نظری به تخریب هم‌دیگر و تبلیغ اهداف خودشان مصروف بودند.

فعالان سیاسی راست‌گرا، چپی‌ها را دشمن عقیده و آرمان سیاسی خود می‌شناختند و با مخالفت‌ها و تقابل‌هایی که از قبل داشتند، بعد از کودتای ۵۷ به صورت موثر و قدرت‌مندی وارد معرکه شدند و رهبری تبلیغات و تخریب علیه رژیم را به عهده گرفتند.

از قضا ذهنیت و جهان‌بینی روستایی و بکر جامعه در آن دوره، با افکار و اندیشه‌های سیاسی و فرهنگی اینها هم‌خوانی کامل داشت و سخن‌شان خیلی بیشتر از حرف جناح مقابل، مورد پسند واقع می‌شد. مخالفت با رژیم ۷ ثور، علل و عوامل متعدد داشت، اما در اینجا، به برخی از آن عوامل و انگیزه‌ها به صورت فشرده اشاره می‌شود:

تقابلِ ثبات و تحول

شعار اساسی حزب دموکراتیک خلق، مبارزه با فقر، تحقق برابری و توسعۀ کشور بود. (کور، کالی، دودی). این شعار اما، برای ذهنیت روستایی و محروم مردم، شعار انتزاعی و بی‌ربط معلوم می‌شد.

مردم با وجود اینکه  فقیر و نامرفه بودند، تنها چیزی که با پوست و مغز و رگ و جان خود می‌شناختند، ایمان و اعتقاد و فرهنگ‌شان بود.

وقتی فعالان سیاسی راست‌گرا، توانستند رژیم خلق را دشمن عقیده، فرهنگ و عنعنات مردم معرفی کنند، جامعه از پیش‌رفت و توسعه -که نمی‌شناخت چیست- در برابر فرهنگ و اعتقادات خود گذشت. عقیده به مردم، حتا مهم‌تر از حیات و زندگی خودشان بود و طبعا شعار پیش‌رفت و مبارزه با فقر، نمی‌توانست، با انگیزه‌های اعتقادی مردم مقابله کند.

آگاهی مغشوش از سوسیالیزم در هر دوطرف

هرچند سوسیالیزم به وضاحت و صراحت بسیار، توسط رژیم در حال اجرا و تبلیغ نبود، اما تحسینِ ایده‌ها و راه‌‌های حل‌ مارکسیستی -لینینستی در نوشته‌های اعضای حزب و برنامه‌های دولتی جایگاه روشنی داشت و در رسانه‌ها و نطق‌های دولتی نمایان بود.

با وجود این، از تعداد معدودی در رده‌های بالایی حزب که بگذریم، شناخت و درکِ درستی از سوسیالیزم در هردو طرف ماجرا وجود نداشت.

سوسیالیزم که در اصل، بحث برابری‌خواهانه نسبت به مسالۀ ثروت و تولید و زمینه‌ها، در جامعه است،  منحرف از مسیر اصلی خود و بیشتر در چوکات تقابل با مذهب و عنعنات، درک و فهمیده می‌شد.

وقتی در روستا کسی می‌پرسید سوسیالیزم چیست؟ پاسخی که به او داده می‌شد در فضا و بستر عقاید و فرهنگ بود و مباحث اقتصادی و عدالت‌طلبانۀ آن مسکوت گذاشته می‌شد. بنابراین سوسیالیزم در جامعه به دشمنی با عقاید و عنعنات مردم معرفی و فهمیده می‌شد و علیۀ آن نفرت و انزجار شکل می‌گرفت.

ترس از آسیای میانه‌‌یی شدن

روسیۀ تزاری و بعدها اتحاد جماهیر شوروی، سرزمین‌های مسلمان‌نشین آسیانۀ میانه را بخشی از خاک اتحاد شوروی ساخته بود.

نزدیکی با شوروی و اردوی سوسیالیزم، برای بسیاری از مردم، با توجه به خاطرات تاریخی‌شان از مهاجرت و آوارگی عالم خان آخرین امیر بخارا، به معنای الغا و ادغام افغانستان به خاک اتحاد شوروی و محرومیت از عقاید و فرهنگ و زبان خودشان فهمیده و تبلیغ می‌شد. این مساله مردم را از اتحاد شوروی، از سوسیالیزم و از حزب دموکراتیک خلق که هوادار سوسیالیزم خوانده می شد، به وحشت انداخته بود و جامعه مستعد مقابله بود.

مسالۀ زمین

حزب دموکراتیک خلق در نخستین فرمان‌های بعد از رسیدن به قدرت، مسالۀ توزیع عادلانۀ زمین، مالیات مترقی و گرفتن زمین از فیودال‌ها (به تعبیرخودشان) و توزیع آن به طبقۀ کارگر را اعلام کرد.

ترس از دست دادن دارایی و منافع، قشر خورده‌زمین‌دار و مالکان کوچک را از دولت به وحشت انداخت. در زمان شاه، زمین‌داران کوچک و بزرگ در واقع، قدرت سیاسی روستا نیز بودند. وقتی منافع این‌ها به خطر مواجه شد، هم خودشان به قیام پیوستند و هم دیگران را به سرعت علیۀ حکومت بسیج کردند.

شورش ملاک و ملا

دو قدرتی که در آن زمان در جامعۀ روستایی افغانستان حرف‌شان شنیده می‌شد خورده‌زمین‌داران (اربابان) و ملاها بودند. شعارهای حزب دموکراتیک خلق در عرصۀ سیاسی و اقتصادی، با تمرکز روی جایگاه کارگران، با منافع اربابان و از نظر اعتقادی با باورهای ملاها در تضاد و تقابل قرار گرفته بود.

وقتی این دو قشر تاثیرگذار اجتماعی، با دولت مخالف شدند، طبیعی بود که مردم را علیۀ رژیم بشورانند. مردمی که عقیده و فرهنگ را مهم‌ترین داشته و دارایی خود حساب می‌کردند، به آسانی از منفعت مادی و دو روزۀ دنیوی می‌توانستند بگذرند و از عقاید و عنعنات خود دفاع کنند. بی‌تجربگی سیاسی و شور انقلابی برخی از اعضای حزب نیز هم باعث وحشت مردم می‌شد و هم بهانۀ بیشتری به دست مخالفان می‌داد.

روستا در برابر شهر

جامعۀ افغانستان تا امروز یک جامعۀ روستایی و متکی به زراعت است. جامعۀ روستایی و قبیله‌‌یی مناسبات و فرهنگ اجتماعی خاص خود را دارد.

حزب دموکراتیک خلق، با برخی آزادی‌ها و تابوشکنی‌های اجتماعی که یا باور داشت یا دشمنانش به او نسبت می‌داد میان روستا و شهر تقابل ایجاد کرده بود. خواسته‌های جامعۀ نسبتا تعلیم‌یافته و جهان‌دیدۀ شهری، با فرهنگ و مناسبات روستا مطابقت نداشت.

از دوران امان‌الله خان تا حزب دموکراتیک و از گذشته‌های دورتر تا امروز، یکی از گره‌های عمدۀ مسالۀ افغانستان، تقابل فرهنگ شهر و روستا بوده است. قیام علیه حزب دموکراتیک خلق، در واقع قیام روستا علیۀ شهر بود و چون اکثریت مردم کشور، در روستا زندگی می‌کردند، مخالفت با دولت به سرعت در سراسر کشور فراگیر شد.

مداخلۀ بیرونی

تعدادی از اسلام‌گراهایی که خواهان نقش برجستۀ دین در سیاست بودند، قبل از انقلاب ۵۷ در پاکستان پناه برده بودند و از آنجا علیه رژیم مبارزه می‌کردند. کودتای حزب خلق، فعالیت و انگیزۀ اینها را نیز بیشتر کرد.

مسالۀ جنگ سرد و تقابل امریکا و شوروی نیز در آن شرایط، وارد صحنه شد و قیام علیه دولت را حمایت کرد. در ایران نیز در همین سال آخوندها به قدرت رسیدند و درصدد صدور انقلاب برآمدند. این انقلاب، انگیزه و امید اسلام‌گرایان افغان را برای ادارۀ کشور با معیارهای خودشان بیشتر کرد. رهبران وعلمای شیعه در افغانستان بیشتر از دیگران، برای مقابله با  حزب دموکراتیک از سوی ایران حمایت و تشویق شد.

ممکن است قیام و ایستادگی علیه حزب دموکراتیک، علل متعدد و گوناگون داشته باشد، اما عواملی که  ذکر شد، از عوامل عمده و مهمی آن قیام به حساب می‌آید.

جریان تاریخ، علاوه از آنکه مناسبات خاص خود را دارد و فهمیدن آن، از جنبه‌های گوناگون دارای اهمیت است، از جهت رابطۀ مردم و دولت و به خاطر سیاست‌گذاری‌های دولتی و همسویی شعارهای دولت با خواسته‌های مردم نیز قابل توجه و دقت است.

تاریخ به ما یادآوری خواهد کرد که دولت‌ها چگونه روحیات و خواسته‌های مردم را درک کنند و متناسب با این روحیات و خواسته‌ها برنامه‌ریزی داشته باشند و از تکرار اشتباهات گذشته بپرهیزند.

نبی ساقی

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا