تحلیل

آیا امریکا در افغانستان شکست خورد؟

نبی ساقی

شکست و پیروزی در جنگ، بستگی به دست‌یابی به اهداف تعیین‌شده دارد. اگر در جنگ یا در هر برنامه و اقدام دیگر، اهداف مورد نظر به دست بیاید، آن برنامه موفق و کامیاب شمرده می‌شود، اما اگر اهداف مورد نظر به دست نیاید؛  برنامه ناکام و شکست‌خورده حساب می‌شود. سوال این است که آیا ایالات متحده و شرکای بین‌المللی‌اش در صحنۀ افغانستان به پیروزی رسیدند یا شکست خوردند؟ این سوال همان‌گونه که گفته شد، بستگی به اهداف مورد نظر دارد، اما اهداف و مقاصد امریکا از حمله به افغانستان چه بود؟ به تعدادی از این اهداف و مقاصد اشاره می‌شود.

از بین بردن شبکۀ القاعده

بعد از حمله به مرکز تجارتی جهانی در ۱۱سپتامبر، امریکا شبکۀ القاعده را مسوول حادثه دانست و از طالبان خواست تا رهبران القاعده را به امریکا تسلیم دهد یا از کشور بیرون کند. رژیم طالبان این خواسته را نپذیرفت و امریکا به افغانستان لشکر کشید.

در جریان این لشکر‌کشی، شبکۀ القاعده در افغانستان متلاشی شد و رهبران آن به پاکستان و جاهای دیگر متواری شدند. سرانجام اسامه بن لادن رهبر القاعده نیز در پاکستان کشته شد و شبکۀ القاعده در افغانستان در ظاهر نابود شد. امریکا از این نظر، به هدف مورد نظر خود دست پیدا کرد.

این سوال که آیا هدف امریکا واقعا نابودی شبکۀ القاعده بود و یا اهداف دیگری برای ورود به منطقه نیز داشت، هنوز برای ما روشن نیست. اینکه امروزه شبکۀ القاعده در افغانستان چه قدرتی دارد و با طالبان چقدر همکاری می‌کند، باز هم واضح نیست؛ اما امریکا در ظاهر اعلام کرده که شبکۀ القاعده نابود شده است. سخنی که دولت‌مداران افغانستان، چندان موافق آن به‌نظر نمی‌رسند.

نابودی رژیم طالبان

امریکا توانست رژیم طالبان را به‌عنوان گروه حاکم، از قدرت برکنار کند و لااقل بیست سال است که آنها به عنوان قدرت دولتی، دیگر وجود ندارند، اما به عنوان نیروهای مخالف دولت، روز به روز تقویت شده‌اند و به‌جز از شهرهای بزرگ و مراکز ولایات و ولسوالی‌ها بسیاری مناطق کشور را در کنترول دارند.

امریکا در از بین بردن دولت طالبان موفق شد، اما در امر جلوگیری از دوباره برخاستن آنها، آشکارا ناکام شناخته می‌شود. چیزی که در این عرصه مهم است اینکه؛ جان گرفتنِ دوبارۀ طالبان با چراغ سبز امریکا بوده یا برخلاف میل امریکا؟

حتا در زمان بارک اوباما، دولت امریکا اعلام کرد که طالبان را دیگر به عنوان دشمن نمی‌شناسد. دولت ترمپ امتیازات سیاسی بیشتری به طالبان اهدا کرد و امروز طالبان به عنوان یکی از طرف‌های مهم قضیۀ افغانستان شناخته می‌شود.

آیا قدرت‌یابی دوبارۀ طالبان، براساس خواست و برنامۀ امریکاست یا مخالف خواست آن؟ این سوال برای مردم روشن نیست و تا زمانی که پاسخ سوال را ندانیم، در مورد شکست و ناکامی امریکا در این عرصه نیز نمی‌توانیم داوری دقیقی داشته باشیم.

پاکستان به‌عنوان بهترین متحد و دوست امریکا در منطقه، از طالبان حمایت می‌کند. رهبران‌شان را در کشور خود جای و غذا می‌دهد. جنگ‌جویان‌شان را آموزش می‌دهد، اما امریکا هیچ مخالفتی نمی‌کند و فشاری نمی‌آورد. این مساله خود سوال بزرگ دیگری است که بدون درک آن نمی‌توان از شکست و پیروزی امریکا دم زد.

اهداف منطقه‌یی

امریکا در ورود به افغانستان طبعا علاوه از مسالۀ القاعده، اهداف پنهان دیگری هم داشت. ما هنوز نمی‌دانیم امریکا به آن اهداف خود دست یافته است یا خیر. ما نمی‌دانیم منافع امریکا در منطقه چه اقدامات و برنامه‌های را ایجاب می‌کند. بنابراین تا ما اهداف منطقه‌یی امریکا را در ماحول افغانستان ندانیم، پیرزوی و شکستِ ورود و خروج امریکا را نیز نمی‌توانیم تحلیل کنیم.

مسالۀ اویغورها در چین، مسالۀ تندروان مذهبی در آسیای میانه در مرزهای روسیه، مسالۀ ایران و مسایل متعدد دیگر وجود دارد که آن کشورها در ظاهر از ناحیۀ طالبان و داعش و القاعده خودشان را مورد تهدید احساس می‌کنند. حالا اگر حضور امریکا باعث تضعیف دشمنان چین، روسیه و ایران در منطقه شود، حضور امریکا به ضرر امریکاست و امریکا نه برای منافع خود که برای منافع دشمنان خود می‌جنگد. اگر طالبان و تندروان مذهبی، دشمن چین و روسیه و ایران باشند، تقویت آنها بیشتر با منافع امریکا مطابقت دارد تا تضعیف آنها. بنابراین، تقویت اینها در منطقه اگرچه ناکامی امریکا شمرده می‌شود، اما اگر این گمانه درست باشد، ناکامی امریکا در واقع پیروزی امریکا یا لااقل مطابق منافع امریکا است.

دولت‌سازی در افغانستان

امریکا در ظاهر امر متعهد به دولت‌سازی در افغانستان بود و ناکامی در دولت‌سازی در افغانستان، در واقع شکست امریکا نیز شمرده می‌شود اما امریکا از ابتدا نیز مثلا نیروی هوایی افغانستان را تقویت نکرد. امریکا روی راه‌سازی و بندهای برق و آب و مسایل زیربنایی دیگر به شمول استخراج معادن، کار چندانی انجام نداد.

آیا این مسایل نشان می‌دهد که امریکا به خاطر ملاحظات دوست دیرینۀ خود پاکستان از همان اول درصدد دولت‌سازی در افغانستان نبود.

احتمالا امریکا از اول هم واقعا درصدد ساختنِ یک دولت قدرت‌مند در افغانستان نبوده و اگر امروز افغانستان یک دولت مقتدر ندارد، این را نباید شکست امریکا تلقی کرد. ظاهرا قضیه، مطابق سناریوی دلخواه امریکا پیش رفته است. هرچند امریکا اردوی افغانستان و پولیس و امنیت را تاحدودی تقویت و حمایت کرد. در عرصه‌های دیگر دولت‌داری نیز اقداماتی انجام داد، اما این اقدامات، اقدامات حداقلی و ناکافی بود.

شکست دولت‌سازی در افغانستان، البته همان مقدار که به امریکا برمی‌گردد به نخبگان و دولت‌مداران ما نیز بر می‌گردد. ناکامی در دولت‌سازی، بیش از آن‌که ناکامی امریکا باشد، ناکامی سیاسیون افغانستان است.

نتیجه

قضاوت و داوری دربارۀ شکست و پیروزی امریکا در افغانستان، بستگی به اهداف امریکا دارد. اگر امریکا به اهداف مورد نظر خود دست یافته باشد، نمی‌توانیم خروج امریکا را از افغانستان شکست تلقی کنیم، اما اگر امریکا به اهداف مورد نظر خود دست نیافته باشد در آن صورت طبعا که آشکارا شکست شمرده می‌شود. مسالۀ اساسی اما این است که ما اهداف واقعی و باطنی امریکا را نمی‌دانیم. از این رو به هیچ‌وجه تا آن اهداف را ندانیم در مورد شکست و پیروزی امریکا داوری نمی‌توانیم. رفتار سیاسی امریکا با طالبان و پاکستان و سیاست‌های فعلی پاکستان نسبت به طالبان و حمایت چین و روسیه از موجودیت امریکا در افغانستان، نشان می‌دهد، که همه چیز مطابق خواست امریکا در جریان است و خروج امریکا از افغانستان نه یک شکست نظامی، بل پایان یک ماموریت و آغاز ماموریت دیگر است.

واضح است که امریکا نیامده بود تا برای ابد، اینجا حضور داشته باشد. اگر کسی در این میان شکست خورده باشد، در واقع این  مردم افغانستان هستند که شکست خورده‌‌اند. مردمی که جنگ در کشورشان همچنان ادامه دارد و مملکتِ ویرانه، بیشتر از پیش به سوی ویرانی و کشتار و بی‌اتفاقی پیش می‌رود. شکست و پیروزی یک ملت را نه ورود و خروج نیروهای بین‌المللی، بل تامین منافع آن کشور تعیین می‌کند.

نوشته‌های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا