تحلیل

تناقضات بی‌شمار

سید باقر محسنی کاظمی، پروهشگر مسایل سیاسی

افغانستان در شرایط مناسب سیاسی و امنیتی قرار ندارد. چالش‌ها، دشواری‌ها و ندانم‌کاری‌ها در امر حکومت‌داری یکی پی دیگری برملا می‌شود و به‌نظر می‌رسد حکم‌روایی از مسیر و بستر شایستۀ خود منحرف و سمت‌و‌سوی دیگری پیدا نموده است.

ولسوالی‌ها و مناطق یکی پی دیگری به‌دست طالبان سقوط کرد. به روحیه سربازان و نیروهای امنیتی ما آسیب رسید و قربانی دادیم. مدیریت جنگ دچار سوء‌تدبیر و گرفتار استفاده‌های سیاسی ویرانگری شد و این، حکومت را با تناقضات بی‌شمار مواجه نموده است.

دولت‌داری در افغانستان، به‌دلیل کم‌توقع بودن مردم آن، در عین حال که سهل و آسان است، اما سختی‌هایی نیز به همراه دارد.

تلاش برای تحکیم دموکراسی به‌عنوان سبک پذیرفته‌شدۀ نظام‌داری، ترویج مدرنیزم و رونق مفاهیم جدید، دستاوردهایی در عرصه‌های مختلف به همراه داشت؛ اما ماهیتِ سنتی افغانستان در ایجاد یک زعامت سیاسی با ثبات، مورد توجه جدی قرار نگرفت.

کشورهای همکار و کمک‌کننده افغانستان، ترجیحات سیاسی و امنیتی را جایگزین شکل‌گیری محوریت سیاسی قانونی و منتخب نمودند و برای نهادینه‌سازی انتخابات به‌عنوان مجرای مهم و مشروعِ ایجاد و گردش قدرت هیچ‌گونه عنایتی نداشتند.

چنین پنداشته شد که در سایۀ انتخابات شکلی، می‌توان افراد بی‌تجربۀ از خارج‌آمده را حاکم این کشور نمایند. مقاومت­گران دیروز که همرزمان نیروهای بین‌المللی برای براندازی رژیم طالبان بودند، با تقسیم‌بندی سیاسی سیاه و سفید، تحت عناوین جنگ‌سالار و طرفدار این کشور و آن کشور، تضعیف و بی‌تاثیر شدند.

مشارکت سیاسی به گونه عادلانه تامین نگردید، ثبات سیاسی مورد توجه قرار نگرفت، شهروندمحوری جای خود را به مسایل قومی داد و به تدریج دشواری‌های عمیق دولت‌داری نمایان شد.

روان‌شناسی اجتماعی و جامعه‌شناسی سیاسی افغانستان نادیده انگاشته شد و زعامت سیاسی نتوانست ارتباط ذهنی با رعیت کم‌توقع ایجاد نماید.

اواخر حکم‌روایی حامد کرزی با انحراف‌های جدی همراه بود؛ او به عنوان نماد حاکمیت ملی، گمراه شد و در حدی به مسایل قومی فرو رفت که سقوط ولایات به دست طالبان را حقِ افغانی آن­ها قلمداد نمود و این گروه را مستحق‌تر از دولت برای تصرف شهرها و مناطق برشمرد.

با به قدرت رساندنِ آقای غنی و محدود شدن حکومت به یک تیم کوچک، چالش‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به‌صورت بی‌پیشینه‌یی گسترده شد و حتی روی نام افغانستان جنجال‌ها و بی‌اتفاقی‌های مهارناپذیر شکل گرفت. بدکارکردی‌ها، بی‌احساسی و بی‌عاطفگی زعامت غیر بومی، چنان فاصله را میان دولت و مردم عمیق نمود که حسِ مالکیت شهروندان به کشور به‌طور شگفت‌انگیزی کم‌رنگ شد و به‌نوعی از خودبیگانگی و بحران هویت را شاهد بودیم.

شخصیت، بیان، تعهد و حتی چهرۀ زعیم سیاسی، برای افغان‌ها دارای اهمیت است و به‌خاطر همین تنزل حکومت به یک تیم کوچک چندنفره، خصوصیات زعیم ملی سیاسی در رییس‌جمهور جدید دیده نمی‌شد و رابطه عاطفی اقوام با او برقرار نگردید.

این مسایل در کنار فساد حکومت، کمرنگ‌شدن علاقۀ امریکا و جامعۀ غرب به افغانستان و تحول در رقابت‌های بین‌المللی آنها، کشور را به مرحله حساس سختی قرار داده است؛ دیپلماسی ما جدی گرفته نمی‌شود و حکومت در پایبن‌ترین حد اعتبار قرار گرفته است.

در شرایط حاضر، چاره‌یی برای اصلاح زعیم سیاسی دیده نمی‌شود، اما برای کنترول بحران و ایجاد پرستیژ مثبت برای دولت و حکومت و فایق آمدن در میدان رزم، باید به‌دنبال حل این تناقضات بود:

  •  معاش برخی نزدیکان آقای غنی که هیچ‌گونه نیاز حکومتی به آن‌ها دیده نمی‌شود، در حدود ۱۰هزار دالر است و این‌ها در اظهارات‌شان مردم گرسنه و فقیر را به حمایت از دولت دعوت می‌نمایند. ضرورت برکناری آن­ها و دعوت از نخبگان بومی به وجهۀ حکومت کمک می­نماید.
  • اتهامات سنگینی علیه برخی چهره­های قریب به رییس‌جمهور، حکومت را بدنام ساخت و قلب قدرت کشور را در اذهان عامه، به‌عنوان مرکز فساد معرفی نمود. با صدور اعلامیه و تکذیبیه نمی‌توان این بدنامی را از دامن حکومت زدود و اعتبار از دست‌رفته را اعاده نمود. با شجاعت باید خواستار استعفا شد و عذر آن‌ها را خواست.
  • شماری حکومتی‌ها،‌ از پشت دیوارهای کانکریتی مستحکم و در محاصره وسیع محافظان، جنگِ طالبان را ناچیز می‌شمارند و از تداوم قدرت‌شان، اطمینان می‌دهند. اوضاع وخیم و روحیه در مناطق کمرنگ است؛ ریش‌سفیدانِ برخی ولسوالی‌ها در پی چاره‌جویی برای دور نگه‌داشتن جنگ از منطقه‌شان هستند، پذیرش طالب‌ها، هنوز هم یکی از این چاره‌جویی‌ها به‌شمار می‌­رود؛ برقراری رابطه با سطوح پایین حکومت و حضور مقامات بلندرتبه دولتی در بعضی جبهات، روحیه‌بخش خواهد بود‌.
  • مشاور امنیت ملی رییس‌جمهور، پرستیژ، سلسله مراتب، نظام و ابهت نهادهای امنیتی را متزلزل ساخته و از آن‌ها استفاده سیاسی و شخصی در نظر دارد؛ وی نه چهره کاریزما دارد و نه یک شخصیت موثر مردمی است که بتوان با او پشتوانه مردمی برای دولت ایجاد نمود. رفتارهای اخیر او در عرف و نزاکت نظامی، توهین و تحقیر وزارت‌خانه‌های مهم از جمله وزارت امور داخله به شمار می‌رود. جایگزینی وی می‌تواند در شرایط موجود، ممد واقع شود.
  • سخنگویان حکومت، اغلب بی‌نزاکت، بی‌دانش، متملق و گاهی بی‌ادب و در واقع برای مردم خسته‌کن و کسل‌کننده هستند. نطاق دولت باید سنگین، موجه، منطقی و خوش بیان باشد.
  • حکومت در واگذاری ولسوالی‌ها، با توجیه کم اهمیت بودن آن، تقصیر و عمد داشته است؛ باید به آن اعتراف و از مردم عذرخواهی نماید. این سیاست خام، برای طالبان چنان روحیه‌بخش بود که به‌جای ولسوالی‌های مورد نظر حکومت، شمار زیادی را تصرف نمودند.
  • در توزیع سلاح باید محتاط بود، این کار کشور را تبدیل به انبار باروت می‌سازد و واقعات جنایی را افزایش می‌دهد. تمرکز اصلی در استفاده از قوت‌های امنیتی باشد و بسیج مردمی باید تحت نظر وزارت‌خانه‌های مسوول عمل نماید.
  • نقش رولا غنی همسر آقای غنی در جوان‌سازی و برجسته‌سازی نقش زنان در وزارت‌خانه‌های دفاع و داخله در سطوح جنرالی و کلان باید تعدیل شود؛ به موازات دخالت حمدالله محب، لجام‌گسیختگی در امر لحاظ جنسیت در رده‌های بالای اردوی ملی فاجعه‌بار بوده است. و شرایط جنگی باید لحاظ شود و صلاحیت لازم برای وزیر دفاع جدید در نظر گرفته شود.

نوشته‌های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا