مقاله

فقر؛ از دسترخوان تا روح و روان

برخی از فقیران از کودکان خود به‌عنوان نیروی کار استفاده می‌کنند
فقر یا فقیر شاید آشناترین واژه در کشورهایی مانند افغانستان باشد. گدایی‌گران روی سرک، کودکان کار و خیابان، نگاه‌های ملتمسانه آدم‌های گرسنه به خوراکه‌فروشی‌ها، مریض‌هایی که وقتی کار از کار گذشت به شفاخانه برده می‌شوند و کودکان سوتغذی که همه ما هر روز شاهد وجودشان هستیم، همه و همه داغ فقر هستند که به پیشانی جامعه خورده‌اند.
فقر در لغت به‌معنای عدم داشتن چیزی یا داشتن کمترین میزان از یک شی و در اصطلاح عبارت از وضعیتی است که در آن فرد نظر به دیگر افراد جامعه درسطح پایین‌تر قرارگرفته باشد.
فقر می‌تواند انواع زیادی را شامل شود از آن جمله می‌توان به فقر مالی و فقر علمی اشاره کرد:
فقر اقتصادی یا فقر مالی
این فقر از جمله بدترین نوع فقر در جهان شناخته شده که در تمام کشورهای جهان قابل مشاهده است. این فقر به‌علت نابرابری تقسیم سرمایه در جهان صورت گرفته، طوری‌که ۹۰درصد سرمایه جهان در دست ۱۰درصد جمعیت پولدار جهان محدود شده است. ۹۰درصد دیگر جامعه به‌شکل متوسط یا زیر خط فقر زندگی را می‌گذراند.
بعضی از کشورها تلفات هنگفت انسانی را به‌علت فقر متحمل می‌شوند؛ زیرا فقیران نبود انسان اضافی را خوشبختی می‌دانند. این فقر از دسترخوان گرفته تا روح و روان مردم را احاطه کرده است. وجود لقمه نان خشکی در دسترخوان خالی، حکم مرغ سوخاری شده لذیذ را برای‌شان دارد. اما همین هم گاهی برای‌شان مهیا نیست و در حسرت یک وعده غذا با شکم خالی شب را صبح می‌کنند.
والدین، فرزنددار می‌شوند تا بتوانند آن‌ها را به فروش برساند و زندگی دیگر اطفال‌شان را نجات دهند. این کودکان شدیدا به سوتغذیه دچارند و گرفتار انواع بیماری‌های ناشی از گرسنگی و کمبود ویتامین.
بر اساس اطلاعات برنامه تغذیه جهانی، گرسنگی بزرگ‌ترین قاتل بشریت است که همه ساله در کنار ملریا، ایدز و تعدادی بیماری دیگر جان مردم را می‌گیرد.

به تلگرام راه مدنیت بپیوندید
فقر اقتصادی در کشورهای در حال توسعه، بیش‌تر قابل دید است؛ از آن جمله افغانستان که دارای آمارهای گوناگونی از فقر می‌باشد.
فقر روح و روان آدمی را بر هم می‌‌زند؛ انسان را به بیماری‌های عصبی دچار می‌کند و او را وادار به انحراف، جرم و خودکشی می‌نماید. برخی از طریق تکدی‌گری، فروختن اطفال، کارهای شاقه و حتی دزدی به زندگی خود ادامه می‌دهند. این افراد از لحاظ روحی شدیدا مریض هستند و برای پیداکردن لقمه نانی دست به هر کاری می‌زنند.
برخی خانواده‌های دیگر تلاش بر حفظ آبرو می‌کنند و به‌جای تکدی‌گری و انحراف، علاوه بر کارگری، از کودکان خود به‌عنوان نیرویی برای کار و درآمدزایی استفاده می‌کنند. مثال بزرگی که هر روز در سرک‌ها می‌بینیم کودکان معصومی‌‌اند که مشغول دست‌فروشی و یا جمع کردن زباله هستند و کودکی خود را فراموش کرده‌اند.
راه حل این معضل در همه کشورهای جهان «چو ایستاده‌یی دست افتاده گیر» می‌باشد. کاخ‌نشینان و سرمایه‌داران باید به فکر چادرنشینان و خرابه‌نشینان نیز باشند؛ زیرا انسان‌ها همانند اعضای بدن در جامعه هستند باید به یاری و کمک همدیگر بشتابند تا ریشه فقر از جامعه بر چیده شود.
فقر علمی
در اثر این فقر وجود انسان‌ها نمی‌میرد، بل به مرور زمان از بین می‌رود. این فقر مثل فقر اقتصادی، در کشورهای در حال توسعه دارای آمار بالایی می‌باشد. ارتباط این دو را نمی‌توان انکار کرد، اگر فرد شکمش پر باشد و توانایی خریدن کتاب را داشته باشد می‌تواند مطالعه کند و خود را از این فقر نجات دهد در صورتی که به فقر اقتصادی (فقر مالی ) گرفتار باشد هرگز نمی‌تواند این نوع فقر را از بین ببرد.
راه حل این فقر در قدم نخست از بین بردن فقر مالی است و در قدم دوم رایج ساختن فرهنگ مطالعه می‌باشد که این کار تنها به‌عهده دولت نیست. همه می‌توانند در ترویج این فرهنگ سهم بگیرند.
سخن آخر
فقر چه اقتصادی باشد و چه علمی، زمینه‌ساز مشکلات اجتماعی فراوانی است که برای کنترول و مهار آن باید به‌طور جمعی اقدام نمود. در این اقدام، ارتباط بین دولت و مردم باید نزدیک باشد تا هر کدام با حمایت دیگری بتوانند فقر و کمبودها را بهبود ببخشند.
فوزیه علی‌زاده

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا