مقاله

لطفاً دانشجو باشیم

انسان موجودی پیچیده و همیشه درحال یافتن و کشف پدیده‌های اطراف خود است. با حضور یافتن انسان در محیط آکادمیک، حس ترقی و پیشرفت، ناخودآگاه یاغی‌گری می‌‌کند، بدون آنکه هیچ معنایی از دانشگاه و محیط علمی در ذهن داشته باشد.
آیا می‌‌توان هرکسی را که در پوهنتون باشد دانشجو نامید؟ (دانشجو) معنی صریح آن یعنی کسی که جویای علم و طالب یادگیری باشد. در چنین فضایی آیا واقعا همگی محصلان (دانشجو) هستند؟
با نهایت تاسف بسیار اندک‌ند کسانی که با هدف روشن و تصمیم قاطع وارد پوهنتون می‌‌شوند.
دانشجو به جای اینکه شب و روز کتاب بخواند، مجلات و مقالات مهم را مرور کند، یا با نویسندگان و مفاهیم آشنا شود، وقت خودش را در کتابخانه و محفل‌های علمی بگذراند، جسمش را گاهی از بین کاغذ و کتاب بیرون بکشند، فقط به صورت اپورتونیزمی وارد دانشگاه می‌‌شوند تا در نهایت برای کسب شهرت و مقام، مدرکی به دست داشته باشند.
دانشجو باید خودش پی‌گیر راه علم و ‌دانش باشد، لازم است خودش به سمت کتاب برود تا اندکی معرفت واقعی را حس کند. متاسفانه دانشگاه فقط چهار کتاب و چهار خط و نشان مشخص می‌‌کنند و تمام.
این وظیفه دانشگاه نیست که همه را با دانشِ پُربار فارغ‌التحصیل کند، وظیفه اصلی در دستان و بینش خود دانشجوست که باید از محیط دانشگاهی نهایت استفاده را ببرد و گاهی در خلوت خود به ساخت دانشی بهتر فکر کند و علمی سازنده را برای آینده کشور در ذهن بپروراند.

با نهایت تاثر، به ظاهر دانشجویانی هستند که موقع ارزیابی و امتحانات با امر شوم و کثیف (نقل کردن) با تمام توان، دست به هر کاری می‌زنند که در آخر نمره ناحق‌شان را با افتخار به رخ یکدیگر بکشند. عمق فاجعه کاملا آشکار است، ملتی تقلب پرور که حتی ذره‌یی به علم خود اهمیت نمی‌دهند، حقیقتی بس ناراحت‌کننده است و تنها دست‌آورد آن چیزی جز غرق در مردابِ ناآگاهی و جهالت نیست.
بعضی از دانشجوها حتی تلاش نمی‌کنند یک کتاب بخوانند که تلاشی باشد در راه کسب علم و معرفت و رسیدن به جایگاه رفیع (دانشجویی).
باور غلطی هم که در ذهن برخی دانشجویان شکل گرفته این است که دانشگاه برویم تا در آینده شغل و پول داشته باشیم.
صد البته که اگر عوام‌زدگی و باورهای کاذب را کنار بگذاریم، می‌دانیم که دانشگاه محل کسب پول و ثروت نیست، دانشگاه محل کسب تخصص است، در هر رشته و شاخه‌یی.
اگر تنها با دیدگاه کسب درآمد وارد دانشگاه شویم نه تنها به ثروت نمی‌رسیم، بل داشتن تخصص لازم را هم به فراموشی می‌سپاریم. شخصی که تخصص داشته باشد به مراتب راه کسب درآمد هم برایش سهل خواهد بود.
واقعا کجاست دانشجویی که با هدف کسب تخصص و علم به دانشگاه آمده باشد؟ کجاست دانشجویی که دیدگاه جنسیتی پوسیده‌اش را کنار گذاشته باشد؟ کجاست دانشجویی که با بهره علمی فوق‌العاده از دانشجو بودنش لذت ببرد؟
هرکسی می‌تواند نمره بگیرد، هرکسی می‌تواند قبول شود، هرکسی می‌تواند مدرکی در دست داشته باشد، اما فرق (به ظاهر دانشجویان) با دانشجویان واقعی، زمانی مشخص می‌شود که بحث بر سر درجه مهارت و تخصص به معرکه بیاید.
به سخنی دیگر دانشجویی که حتی به داشتن یادگیری خودش بی‌اعتنا شده است، چه انتظاری برای دلسوزی کردنش برای کشور را داشته باشیم؟
مهم فقط قبول‌شدن و فارغ‌التحصیل شدن نیست، مهم این است مدرک‌مان با دانش علمی‌مان همخوانی داشته باشد. دانشجو بودن، جایگاه و منزلت شریفی است که باید احترامش نگه داشته شود.
سید سروش نقشبندی

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا