مقاله

زند‌گی در خم و‌ پیچ ناباوری‌ها

در یک روز گرم و طاقت فرسای تابستان که از زمین تفت داغ برمی‌خاست، کریمه (نام مستعار) برای فرار از این گرمای سوزان، با سطل آب سردی، داخل حمام می‌شود.
حمام آنها که یک دریچۀ کوچکی به طرف حولی دارد. هنگام آبتنی کردن سایه‌های مشکوکی را می‌بیند. او که فکر می‌کند خیالاتی شده، توجهی به این سایه‌ها نمی‌کند.
وقتی از حمام بیرون می‌شود، در نزدیک حمام برادر ناتنی‌اش نجیب (نام مستعار) را می‌بیند.
نجیب که چندی قبل از مسافرت برگشته و کریمه هیچ معلوماتی درباره او ندارد، از دیدنش دست و پاچه شده و می‌پرسد:« تو اینجه چه می‌کدی؟»
نجیب با بسیار بی‌شرمی و سبکسری پاسخ می‌دهد:«توره می‌دیدم.»
کریمه که با عصبانیت سیلی محکمی را بیخ گوشش می‌خواباند،.نجیب عقده‌مندانه او را اخطار می‌دهد.
با آنکه کریمه همیشه از نگاه‌های مشکوکی‌ نجیب می‌ترسد؛ اما برای اینکه مادرش در زند‌گی غم‌های بی‌شماری را بعد از مرگ پدرش تجربه کرده است، این ماجرا را از مادرش پنهان می‌کند.
روزها که به همین منوال سپری می‌شود، برای مادر کریمه مسافرت پیش می‌آید و او به‌خاطر ولادت خواهرش برای چند روز راهی تخار می‌شود.
بعد از رفتن مادر کریمه، نجیب از این فرصت استفاده کرده و تا برگشتن مادرش، شب‌های کریمه را به کابوسی هولناک مبدل می‌کند.
در یک شب بارانی که کریمه تا دم صبح از درد کمر و خون‌ریزی شدید خوابش نمی‌برد، به محض روشن‌شدن هوا که هنوز صدای چک چک ناودان به گوشش می‌رسد، مادرش را صدا می‌زند.
مادرش که از حالت خونی کریمه سراسیمه شده و فکر می‌کند، که به‌خاطر بلند کردن اشیای سنگین به این حال و روز افتاده است؛ با عجله او را نزد داکتر می‌برد.
وقتی داکتر بعد از معاینه‌کردن با تأسف می‌گوید که طفلش سقط شده است‌. رنگ مادرش شبیه کاغذ سپید شده و آسمان‌‌ها بر سرش می‌ریزد. بعد از همان روز مادر کریمه پیرتر و رنجورتر شده و به‌خاطر این خیانت بزرگ، با کریمه دست و گریبان می‌شود.
کریمه که می‌داند در چنین وضعیت کسی به حرف‌هایش باور نمی‌کند، سنگینی تمام درد‌هایش را به تنهایی به دوش کشیده و خاموش می‌ماند.
بعد از سپری شدن ماه‌ها سرافکندگی، کریمه که دختر رعنا و نوجوانی است، برایش چندین خواستگار می‌آیند، یکی خواستگاران، خویشاوندان مادر کریمه است، مادرش برای آبروداری خود، آنها را جواب رد داده و کریمه را به پسر همسایه‌شان شیرنی می‌دهد.
طبق رسم رواج، مادر کریمه برایش جهزیه آماده می‌کند و کریمه گاه و بیگاه جانماز پهن کرده و برای آینده‌ سردرگم خود از خداوند کمک می‌خواهد.
بعد از شش ماه که قرار است، کریمه عروس شده و به خانۀ بخت برود، محفل عروسی به بسیار شأن و شوکت برگزار می‌شود. کریمه که در ختم محفل دست در دست همسر آینده‌اش، در آهنگ آهسته برو، آهسته آهسته به خانه‌ جدیدش قدم می‌گزارد، بعد از ساز و سرود و دور همی‌ها، شب حجله فرا می‌رسید.
کریمه که باز هم در آزمون دشواری قرار می‌گیرد، شوهرش بعد از فهمیدن اینکه کریمه باکره نیست، با داد و بی‌داد او را بیوه و فاحشه خطاب کرده و از خانه‌اش‌ بیرون‌ می‌اندازد.
خانواده‌ کریمه بیشتر از هر زمانی در پیش چشم‌های مردم بی آبرو شده و آنها خواهان پول گزافی برای مصارف شرینی‌خوری و عروسی‌شان می‌شوند.
پدر ناتنی کریمه که با عذر و زاری یک ماه را برای پرداختن پول از آن‌ها وقت می‌خواهد، در این مدت برای خواستن قرض دروازه‌های بی‌شماری را می‌کوبد، در حالی که هیچ‌کس حاضر نمی‌شود برای‌ آنها پول قرض بدهد. مرد شصت‌ساله‌یی در بدل ازدواج با کریمه حاضر می‌شود، همان مقدار پول را برای آنها پرداخت کند.
کریمه قربانی خواسته‌های نامشروع برادر ناتنی‌اش شده و برای نجات خانواده‌اش، با مرد شصت‌ساله‌یی که زن و فرزنداش به خارج از کشور رفته‌اند، مجبور به ازدواج می‌شود.
او که در حال حاضر پنج سال را در کنار مردی کهن سالی سپری کرده و از وی یک دختر چهارساله دارد می‌گوید: «با آنکه شوهرم مرد مهربانی است و مرا دوست دارد؛ ولی من هیچ دلگرمی به این پیوند ندارم و ادامه دادن این زندگی برایم مرگ تدریجی بیش نیست.»
روانشناس زکریا بارکزی در مورد دخترانی که تحت تجاوز جنسی قرار گرفته‌ است می‌گوید:
«در امر برنامه‌های زندگی، انسان‌ها بر مبنای چندین نیازمندی‌ها زندگی‌شان را تأمین می‌کنند.
در مرحله‌ اول انسا‌ن‌ها در تلاش بر طرف کردن نیازهای اولیه (آب، هوا و غذا) هستند. بعد از آن دنبال نیازهای ایمنی خود قرار گرفته و کوشش می‌کنند که امنیت زندگی خود را تأمین کنند. بعد از تأمین امنیت به دنبال نیاز‌های عاطفی‌ خود بوده و کم کم به مرحله خود شکوفایی می‌رسند؛ اما انسان‌های که نیازمندی‌های شان بر آورده نمی‌شود، گاهی به گونه افراد تجاوزگر، عقده‌یی، خلاف‌کار و در کل انسان‌های ناسالمی در اجتماع عرض وجود می‌کنند. فردی که مورد تجاوز جنسی این چنین اشخاص قرار می‌گیرد؛ اعتماد به نفس خود را از دست داده و روح و روانش تخریب می‌شود. اگر این فرد در آینده ازدواج کند، نه همسر موفقی شده می‌تواند و نه مادر موفقی؛ چون از لحاظ روحی_روانی حالت وحشت‌زایی را سپری کرده و با محدودیت‌هایی که در سر راهش قرار گرفته است، نمی‌تواند خوشبختی واقعی را تجربه کند.»
داکتر بارکزی در بارهٔ درمان این چنین افراد می‌گوید: «با آنکه تداوی آن‌ها زمان‌گیر و دشوار خواهد بود؛ اما این اشخاص قابل درمان بوده و تداوی آنها امکان‌پذیر است.»
آقای نجیب وردک که در بخش‌های حقوقی و خشونت علیه زنان از سال ۲۰۱۸میلادی کمیته‌های را ایجاد کرده؛ در این زمینه می‌گوید: «ما کمیته‌‌های مشخصی را که برای حقوق زنان و خشونت علیه زنان در نقاط مختلفی کابل ایجاد کرده‌ایم که شامل اعضای ده نفری بوده و در رأس آن زنان قدرتمندی قرار دارند.»
آقای وردک می‌افزاید: «هدف ما از ایجاد این چنین کمیته‌ها به‌دست آوردن حقوق زنان می‌باشد؛ با آنکه ما طی چندین سال دست‌آورد‌های چشم‌گیر در این عرصه‌ها داشته‌ایم، در آینده‌‌ها نیز می‌خواهیم این روند را که به‌نام (روند سبز ) یاد می‌شود ادامه داشته باشد.»
با آنکه مراجع حقوقی زیادی در گوشه و ‌کنار افغانستان فعالیت‌ها دارند؛ اما متاسفانه باز هم خشونت‌های بی‌شمار علیه زنان در مرکز و ولایات افغانستان ثبت می‌شود.
شمیم فروتن

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا