مقاله

آپارتاید اقلیمی و مهر پایدار سرزمین

زیست بوم ما این بار، قهر نکرده؛ او را به قهر برده‌اند و زمین برای نجات خود، دست به سوی ما دراز کرده است
از زمستان‌های خشن و سرد در ارتفاعات هندوکش گرفته تا روزهای تفته و گرم تابستان دشت‌های ترکستان در جوار آمودریا، زندگی همواره جاری بوده است. بومیان هر منطقه، محل زندگی‌شان چه کویر بوده باشد و چه کوهستان‌های صعب العبور، راهی برای زیست در آن منطقه پیدا کرده‌ و نسل به نسل، این همراهی و همزادی با طبیعت را منتقل کرده‌اند.
روستازاده که باشی، زندگیت که با طبیعت گره خورده باشد، نان سر دسترخوانت را که از دست طبیعت گرفته باشی، اگر گاهی قهر طبیعت هم به مزرعه و محصول و دامت زده باشد، حرمت دسترخوانِ همیشه با برکتش را نگه می‌داری و به امید روزهای خوب آینده، خرابی‌ها را آباد می‌کنی و دست به زانو گرفته و بلند می‌شوی و بار دیگر با زحمت و تلاش، از خاک و دیارت، طلب نان و روزی می‌کنی.
در برابر قهر تغییرات اقلیمی، زیست بوم ما این بار، قهر نکرده، او را به قهر برده‌اند و زمین برای نجات خود، دست به سوی ما دراز کرده است. شایسته نیست دستی که همیشه به ما نعمت بخشیده را پس بزنیم و با اولین خشکسالی‌ها یا سیلاب‌ها، رهایش کنیم و از دامان پاک طبیعت به شهرهای دودزده پناه ببریم و ما نیز عاملی بر آلودگی بیشتر شهرهای بزرگ و تغییر چهره زشت این دنیا باشیم.
شاید روزگاری همانند گذشته، نتوان شاهد رقص باد در گندمزاران بامیان بود و شاید روزی جشن گل سرخ مزار شریف، تنها با خاطره گل‌های لاله برگزار شود. شاید روزی رودهای خروشان دره‌های بدخشان و پنج شیر، سر از خروش بگذارند و آرام و کم آب بگذرند. ولی همچنان برای مردمانی که نسل اندر نسل آنجا زیسته‌اند، آن بوم، خاک اجدادی است و ترک دیار، باید آخرین راه حل تغییرات اقلیمی باشد. شاید هر گوشه از این خاک، حال خوش خودش را در حال ناخوش حاصل از تغییرات اقلیمی از دست بدهد اما باید با آپارتایدی که خاطرات مردمان این خاک را به سمت ویرانی می‌کشاند مبارزه کرد.
در این داستان تراژیک نابودی زیست بوم‌ها، شاید بتوان به آنچه برای روابط انسانی در فیلم شکوه علفزار، توصیه می‌شود برای روابط انسان و طبیعت هم عمل کرد:
«آن فروغ درخشان که زمانی در برابر دیدگانم می‌درخشید،
اکنون برای همیشه از نظرم ناپدید شده است.
گرچه هیچ چیز، بار دیگر، شکوه علفزار و طراوت گل‌های بهاری را به ما باز نخواهد گرداند؛
اما غمی نیست،
باید قوی بود و به آنچه بر جای مانده امید بست»
در مسیر مبارزه با آپارتاید اقلیمی که به روشنی افغانستان یکی از قربانیان آن است، نیاز به اطلاع‌رسانی، ایجاد آگاهی موثر و ایجاد احساس مسئولیت در دولت و مردم، در همه کشورها داریم.
در کشورهای توسعه‌یافته که اغلب از عوامل اصلی اثراث مخرب آب و هوایی و ایجاد تغییرات اقلیمی هستند نیاز است که مردم نسبت به تاثیری که اقدامات شخصی و جمعی آنها و تصمیمات سیاستمداران‌شان بر زندگی دیگر کشورها می‌گذارد آگاه شوند و برای توقف، کاهش و جبران این خسارت‌ها برای افراد در کشورهای دیگر، از طریق تغییر عملکرد خود و دولت‌هایشان بکوشند و از سویی دیگر نیاز است که مردم و دولت‌های کشورهای قربانی تغییرات اقلیمی هم با کسب اطلاعات و روش صحیح مطالبه‌گری، خواهان جبران این خسارت‌ها از طرف کشورهای مقصر در این فرایند مخرب باشند.
از دیگر مواردی که در کشورهای قربانی تغییرات آب و هوایی باید آموزش داده شود ایجاد روحیه و بستر همزیستی با شرایط جدید است. ترک محل زندگی نباید اولین گزینه این افراد در مواجهه با اثرات مخرب تغییرات اقلیمی باشد. در این کشورها که غالبا سنت کهن و سابقه تمدن‌های زیادی دارند، قرن‌های متمادی، در شرایطی مشابه یا شاید سخت‌تر، نیاکان این افراد، طبیعت را مهار کردند و به زندگی در آن مناطق پرداختند. دنیای پیشرفته امروز، که همین پیشرفت باعث تخریب زندگی در آن شده است، نیاز دارد عقبگردی به شیوه زندگی نیاکان و گذشتگان و دوستی و همراهی دوباره با طبیعت داشته باشد.
زهرا یزدان شناس، کارشناس ارشد حقوق بشر

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا