خبر

ترور سرمایه‌های اجتماعی مقدمۀ چیست؟

فقدان طبقۀ متوسط، ارزش‌های مدنی را به قربانی آسان مبدل کرده است
رامین مظهر، شاعر می‌بوسمت در بین طالب‌ها نمی‌ترسی؟ که با خوانش «غوغا»، هزاران بار دیده و شنیده شد و غوغا به پا کرد، به تازگی سروده که تب می‌رود، از آن‌طرف تشویش می‌آید/ می‌ترسم از هر رهگذر که پیش می‌آید/ این غارهای تازه در دیوار مشکوک‌اند/ این قهوه‌چی، این کافه‌ها بسیار مشکوک‌اند و صحرا مانی از کارگردانان و زنان موفق افغان، روز جمعه توییت می‌کند که لطفا اشعار رامین مظهر را شیر نکنید، می ترسم. نگرانش می شوم. ما او را دوست داریم و می خواهیم قامتش رسا بماند.
کمتر از دوسال میان این دو شعر از یک شاعر کابلی می‌گذرد، اما چرا شاعری که بعد از سرودن آن اولی گفت: «به صمیم فرامرز (گزارش‌گری که در انفجار جان باخت) قول می‌دهم که آزادی بیان و رسانه‌های آزاد در افغانستان شکست نخواهد خورد.» حالا به همه‌چیز مشکوک است؟
آیا خلاف قولی که مظهر به فرامرز داده بود، آزادی بیان و رسانه‌های آزاد در حال شکست است؟ اگر مرگ ده‌ها خبرنگار، فعال مدنی و منتقدان سیاسی را در عرض کمتر از چند ماه شکست معنی کنیم، شاید و اگر ترس و سکوتی که پس از آن در حال شکل‌گیری است، بلی.
به تازگی و با وجود مشکلات بسیار در کشور، ۱۷۰نماینده در پارلمان حاضر نمی‌شوند و زمزمه‌هایی از ترس جان با وجود داشتن محافظ شنیده می‌شود. پارلمانی که وظیفه‌اش رساندن صدای مردم به مجریان سیاسی است، فارغ از اینکه چقدر کارش را درست انجام می‌دهد، این نهاد خانۀ ملت خوانده می‌شود و نماد مشارکت مردم در سیاست است.
ترورها افزایش یافته اما بی‌شباهت به ترورهایی که در جهان معمول است یا ترورهایی که سال‌های گذشته در افغانستان جریان داشت، مثل ترور احمدشاه مسعود یا ترور برهان‌الدین ربانی که از بازیگران بزرگ در عرصۀ سیاست افغانستان بودند. ترورهایی که به علت کم‌سابقه بودن، سناریوهای متفاوت و فرافکنی‌های بسیاری به دنبال داشته است.
سایت منسوب به طالبان، این ترورها را قتل‌های مرموز خوانده و با ذکر دلایلی برای توجیه این قتل‌ها از سوی حکومت، گفته که ایشان (ارگ) در تلاش است تا به جهانیان نشان بدهند که وضعیت افغانستان در حال بیرون شدن از کنترول است و شاید و باید نیروهای خارجی طبق پلان نتوانند از افغانستان بیرون شوند.
از طرفی هم حکومت با محکوم کردن هر ترور، مسوولیت را به گردن طالبان می‌اندازد.

در حمایت از این دو ادعا چه توجیهاتی مطرح است؟
کسانی که دولت را مقصر می‌دانند، می‌گویند که رابطه‌یی مستقیم میان افزایش نارضایتی‌ها و افزایش تهدید و ترور وجود دارد و دومی پیامد اولی است. از طرفی هیچ جزییاتی از پیگیری و عاملان این قتل‌ها در دست نیست. اتهام اصلی آنان این است که دولت هیچ تلاشی نسبت به جلوگیری پیش از فاجعه یا پیگیری پس از آن ندارد. در مورد پیش‌گیری، آن‌ها به قضیۀ فرشته کوهستانی اشاره می‌کنند که بارها از تهدیدهایی که به جانش شده بود، به مسوولان امنیتی خبر داده و در رابطه با کشف علت و عامل، قتل یما سیاووش مطرح می‌شود که علی‌رغم دوماه زمان و پیگیری خستگی‌ناپذیر خانوادۀ او همچنان بی‌پاسخ مانده است.
اما کسانی که طالبان را متهم اصلی قضایای اخیر می‌دانند، معتقدند که فعالان مدنی و خبرنگاران لقمۀ راحت و کم‌هزینه با برد بالایند. این افراد کمترین لایه‌های امنیتی و بیش‌ترین تاثیرگذاری را دارند که وحشتی به مراتب بیشتر را میان مردم و معتقدان به آزادی‌های اجتماعی ایجاد می‌کنند. آزادی‌هایی که در صورت شراکت طالبان متاثرترین وجه دست‌آوردهای دو دهۀ اخیر خواهد بود یا به تعبیری که اخیرا میان کاربران اجتماعی رایج شده، ترورهای فعالان مدنی و خبرنگاران که مظهر آزادی بیانند حکم جاده صاف کردن برای حضور آیندۀ طالبان در قدرت را دارد.
طوری که ماه‌ها پیش سناتور سابق پاکستانی توییت کرد که «کارشناسان گفته بودند، افغانستان امروز برای امارت طالبانی زیادی پیشرفته است، اما آن‌ها دارند با تخریب زیرساخت و سرمایۀ انسانی زمینه را برای اشغال فراهم می‌کنند.»
حاشای طالبان، زمانی بی‌معنی به نظر می‌رسد که نظراتی از سوی مردم در حال تکرار است، مبنی بر اینکه کاش آزادی بیان نمی‌داشتیم اما جان‌ ما در امنیت بود.

چرا هدف‌گرفتن آزادی‌بیان کم‌هزینه با بردبالا تلقی می‌شود؟
به تازگی امرالله صالح، معاون نخست ریاست‌جمهوری کشور گفته که اگر در روند صلح، ارزش‌ها از جمله اصل تعیین حاکمیت توسط مردم زیر پا شود، صلح «فردا» برقرار می‌شود.
چیزی شبیه خبری از آیندۀ نزدیک که صالح با منت مطرح می‌کند. همۀ ما می‌دانیم که در صورت قدرت‌گرفتن طالبان در افغانستان، تشکیل یک حکومت ایدیولوژیک که تاب تحمل ایده‌های مخالف خود را ندارد، بسیار محتمل است.
در بیان دست‌آوردهایی که حکومت همواره به آن می‌بالد، آزادی‌بیان و فعالیت‌های مدنی در صدر عنوان شده، اما هرگز دربارۀ کیفیت این دست‌آورد و عمق آن بحثی صورت نگرفته است. آیا ارزش‌های مدنی در میان مردم ما نه به یک طبقۀ خاص که نانشان را از این راه به دست می‌آورند به چیزی غیرقابل چانه‌زنی تبدیل شده است؟
به نظر کارشناسان، طبقۀ متوسط در توفیق فرایند دموکراتیزه کردن یک کشور و گذار به دموکراسی، اصلی‌ترین کنشگران هستند و خاستگاه اصلی جوامع مدنی را تشکیل می‌دهند. طبقۀ متوسط که از لحاظ معیشتی از دغدغه برای اولویت‌های زندگی عبور کرده‌اند به سوی توقعات سیاسی می‌روند، اما آیا خاستگاه جوامع مدنی افغانستان طبقۀ متوسط بوده یا پروژه‌های خارجی؟ چه تعداد از مردم افغانستان از دغدغۀ نان عبور کرده‌اند؟ چه مقدار انرژی صرف تقویت و یا بهتر است بگوییم شکل‌گیری طبقۀ متوسط با افزایش قدرت اقتصادی شده است؟
به‌نظر هانتینگتون یکی از عوامل مهم موثر در گذار به دموکراسی را باید در توسعۀ اقتصادی کشورها یافت. فرایند توسعه و رشد اقتصادی از نوعی که در برگیرندۀ رشد و گسترش صنعت و تولید واقعی باشد به ظهور اقتصاد متنوع، پیچیده و نوینی می‌انجامد که ادارۀ آن به‌ شیوه‌یی اقتدارطلبانه، به‌ نحو فزاینده‌یی دشوار می‌شود.
طالبان با علم به اینکه نه طبقۀ متوسطی وجود دارد و نه دست‌آوردی به نام آزادی‌بیان آن قدر ریشه دوانده که مبارز بطلبد، دست به معدوم کردن تعدادی از سنگرداران ارزش‌های مدنی کرده، البته که مابقی به تدریج سکوت خواهند کرد، آن طور که رامین مظهر می‌ترسد و هرگز کسی را در مسجد نخواهد بوسید؛ چون تنهاتر از چیزی است که تصور می‌کرد.
معصومه امیری

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا