ترجمه

چگونه از منتج‌شدن تقابل امریکا و چین به فاجعه جلوگیری کنیم؟

پیش‌گیری از جنگ

قسمت سوم
رقابت راهبردی تحت مدیریت
ماهیت عمیقا ستیزه‌جویانه اهداف راهبردی و رابطه رقابتی چین و امریکا ممکن است باعث ایجاد منازعه یا حتا  جنگ شود حتی در با وجود این که هر دو کشور خواهان این نتیجه نباشند.

چین در پی این است که بدون دامن‌زدن به منازعه مستقیم با واشنگتن و متحدانش، به سلطۀ اقتصادی جهانی و برتری نظامی منطقوی در برابر امریکا دست پیدا کند. اگر چین به تفوق دست پیدا کند پس از آن به صورت تدریجی رفتارش را در برابر دولت‌های دیگر، تغییر خواهد داد، مخصوصا زمانی‌که سیاست آنها، در تقابل با منافع ملی اساسی چین قرار گیرد. چین همیشه در جستجوی این بوده که به صورت تدریجی سیستم چندجانبه‌یی را بسازد تا بیشتر به ارزش‌ها و منافع ملی چین ملزم باشد.

به نظر می‌رسد اکنون تطبیق انتقال صلح‌آمیز تدریجی به نظم بین‌المللی توسط رهبر چین کمتر محتمل به نظر می‌رسد. باتمام مرکزگریزی‌ها و نواقص ادارۀ ترمپ، تصمیم او برای معرفی چین به عنوان یک رقیب استراتژیک، به صورت رسمی دوکتورین تعهد استراتژیک را ختم کرد. ترمپ یک جنگ اقتصادی را با چین آغاز کرد و موفق شد نشان دهد که واشنگتن علاقمند بنیان‌گذاری یک جنگ تمام عیار است. ادارۀ بایدن پلان دارد که بنیادهای قدرت ملی و متحدان خارجی امریکا را دوباره بسازد و نشان دهد رقابت ادامه دارد، حتا اگر از طریق همکاری در بعضی حوزه‌های مشخص نرمش نشان دهد.

برای واشنگتن و بجینگ سوال این است که آنها چگونه باید این سطح بالای رقابت استراتژیک را مدیریت کنند تا خطر بحران، منازعه و جنگ را کاهش دهند. این در تیوری ممکن است، اما در عمل، بانابودی اعتماد بین دو کشور، مشکلات را افزایش داده است.

اکثریت در انجمن امنیت ملی امریکا در حقیقت باور دارند که حزب کمونیست چین از پنهان‌کاری و دروغ‌گویی به منظور اغفال دشمناننش هرگز پشیمان نیست. در این دیدگاه، چین قصد دارد که دست مخالفان را ببندد و برای دستگاه استخباراتی، امنیتی و نظامی بجینگ وقت بخرد تا به‌تفوق دست پیدا نموده و واقعیت‌های جدید را در میدان ایجاد کند.

هر گونه مفهوم «رقابت استراتژیک تحت مدیریت» برای به‌دست‌آوردن حمایت وسیع نخبگان سیاست خارجی امریکا نیاز دارد که توسط هر دو طرف شامل یک قرارداد شود تا قواعد جدید شیوۀ عمل دوجانبۀ «اعتماد و مقابله» (Trust but Verify) را اساس‌گذاری کند.

اندیشۀ «رقابت استراتژیک تحت مدیریت» متکی به دیدگاه واقع‌گرایی عمیق نظم جهانی است. این اندیشه می‌پذیرد که دولت‌ها از طریق ایجاد توازن قدرت می‌توانند امنیت ایجاد کنند. در این روش هدف این است که هردو طرف خطر را کاهش دهند تا از طریق ساختن یک تعداد قواعد مشترک، رقابت میان آنان به شکلی باشد که از جنگ جلوگیری شود. این قواعد هر جانب را قادر می‌سازد که در تمام حوزه‌های منطقه‌یی و سیاست‌گذاری شدیدا رقابت کنند، اما اگر یک طرف قواعد را نقض کند تمام شروط ازبین می‌رود و وضعیت تبدیل به برگشت به بلاتکلیفی‌های خطرناک قانون جنگل خواهد شد.

اولین قدم برای ساختن یک چارچوب کاری این خواهد بود که یک تعداد اقدامات فوری انجام شود. هر دو طرف برای گفتگوهای حقیقی و تعدادی محدودیت‌های شدید که هردو طرف (امریکا و متحدانش) رعایت کنند، آمادگی بگیرند؛ مثلا هر دو جانب باید از حملات سایبری که تاسیسات حیاتی را هدف قرار دهند پرهیز کنند. واشنگتن باید به وفاداری جدی پالیسی «چین واحد» (One China) برگردد، مخصوصا از طریق نقطه پایان‌گذاشتن به ملاقات‌های غیرضروری و تحریک‌کننده مقامات بلندپایۀ ادارۀ ترمپ از تایپه.

چین به سهم خود باید مانورها، مستقرسازی‌ها و تمرین‌های نظامی تحریک‌کننده را ختم کند. بجینگ در دریای جنوب چین نباید ادعا کند، جزایر بیشتری را نظامی نسازد و باید متعهد به احترام آزادی هوانوردی و گشت و گذار طیاره‌‌ها بدون ایجاد چالش باشد. امریکا و متحدانش به سهم خود می‌توانند بعدا تعداد عملیات‌های‌شان را در دریا کاهش دهند. به‌صورت مشابه، چین و جاپان می‌توانند استقرار نظامی‌شان را در دریای شرق چین در یک زمان توسط توافق دو جانبه قطع کنند.

اگر هردو طرف بتوانند به آن قراردادها توافق کنند، هر یک باید قبول کند که طرف دیگر هنوز تلاش خواهد کرد که منافعش را افزایش دهد درحالی‌که نقض محدودیت‌‌ها را متوقف می‌سازد. واشنگتن و بجینگ برای نفوذ اقتصادی و استراتژیک در سراسر مناطق مختلف جهان به‌رقابت ادامه خواهند داد. آنها به تلاش برای دست‌یابی به مارکیت‌های همدیگر ادامه می‌دهند و زمانی‌که از این کار جلوگیری شود، به اقدامات تلافی‌جویانه متوسل خواهند شد.

آنها در بازارهای خارجی سرمایه‌گذاری، بازارهای تکنالوژی، بازارهای مالی و بازارهای اسعار ممکن است رقابت کنند. آنها احتمالا برای جلب افکار و قلب‌ها رقابت جهانی کنند، واشنگتن با تاکید روی اهمیت دموکراسی، اقتصاد آزاد و حقوق بشر؛ اما چین اقدام سرمایه‌داری اقتدارگرایانه‌اش و آنچه را که «مدل توسعه چین» (The China Development Model) نامیده می‌شود برجسته خواهد ساخت.

به هرحال، حتا در میان تشدید رقابت، یک مقدار فضا برای همکاری در شماری از حوزه‌های مهم وجود خواهد داشت. گذشته از همکاری در مورد تغییر اقلیم هر دو کشور می‌توانند گفتگوهای دوجانبۀ کنترول تسلیحات هستوی را به شمول تصویب دوجانبه پیمان ممنوعیت آزمایش هستوی گسترده اجرا کنند و روی برنامه‌های نظامی هوش مصنوعی کار کنند. آنها می‌توانند روی خلع سلاح هستوی کوریای شمالی و جلوگیری از دست‌یابی ایران به تسلیحات هستوی همکاری کنند. آنها می‌توانند یک سلسله اقدامات اعتماد‌سازی را در سراسر منطقه هند-پسفیک همانند واکنش هماهنگ به مصایب و ماموریت‌های حقوق بشری به عهده گیرند. آنها می‌توانند کارمشترک کنند تا ثبات اقتصادی جهان را بهبود بخشند، به ویژه دوباره توافق نمایند که بدیهی‌های کشورهای درحال توسعه را که توسط پاندمی ضربه شدید خورده‌اند برنامه‌ریزی کنند. آنها می‌توانند به صورت مشترک سیستم بهتر توزیع واکسین‌های کوید ۱۹ را در کشورهای درحال توسعه بسازند.

آن فهرست کامل نیست. اما منطق استراتژیک برای تمام موارد مشابه است، برای هر دو کشور بهتر است در چارچوب‌کاری مشترک رقابت مدیریت‌شده عمل کند تا این‌که اصلا هیچ قواعدی نداشته باشد. باید چارچوب کاری بین یک نماینده مشخص و قابل‌ اعتماد بایدن و یک همتای چینایی نزدیک به شی، مورد مذاکره قرار گیرد چون فقط یک کانال مستقیم و بلندرتبه می‌تواند به تفاهم‌های محرمانه روی محدودیت شدید که توسط هردو طرف رعایت شود منتج گردد.

این دو شخص نقاط ارتباطی می‌شوند تا اگر زمانی‌ تخلف‌هایی رخ‌دهد، آنان نتایج هریک از تخطی‌ها را بررسی کنند. با این کار ممکن است حداقل سطح اعتماد استراتژیک در طول زمان، پدیدار شود. دو طرف همچنان ممکن است درک کنند که منافع همکاری متداوم روی چالش‌های جهانی مثل تغییر اقلیم، می‌تواند دیگر حوزه‌های رقابتی و متعارض رهبری را تحت تاثیر قرار دهد.

احتمالا شمار زیادی این اقدام را ساده لوحانه دانسته و مورد انتقاد قرار خواهند داد. مسوولیت آنان به هرحال این است به بعضی چیزهای بهتر برسند. امریکا و چین هر دو فعلا به دنبال یک فورمول استند که روابط‌شان را برای دهۀ خطرناک پیش‌رو مدیریت کند. حقیقت تلخ آن است که ارتباط هرگز مدیریت نمی‌شود مگراین‌که توافق ابتدایی بین طرف‌ها براساس شرایط آن مدیریت وجود داشته باشد.

آغاز بازی
اگر امریکا و چین روی چنین چارچوب‌کاری استراتژیک مشترک توافق کنند، اقدامات موفق چه خواهد بود؟

تا سال۲۰۳۰ اگر دوکشور از بحران نظامی و منازعات درسراسر باریکه تایوان دوری و یا حملات سایبری را تضعیف کنند؛ یک نشانه موفقیت خواهد بود. یک پیمان که اشکال مختلف جنگ روباتیک (Robotic Warfare) را ممنوع سازد یک پیروزی مشخص خواهد بود؛ طوری‌که امریکا و چین فورا مشترکا عمل کنند و برای مقابله با پاندمی بعدی با سازمان جهانی صحت همکاری کنند.

البته مهم‌ترین نشانه موفقیت، وضعیتی خواهد بود که هر دو کشور در یک مبارزه شدید و آزاد برای حمایت جهانی از افکار، ارزش‌ها و اقدامات حل منازعه که سیستم‌های مربوطه‌شان عرضه می‌کنند با نتیجه‌یی که هنوز مشخص شده است رقابت کنند.

البته موفقیت هزار پدر دارد، اما شکست فرزند بی‌پدر و مادر است! اما قابل اثبات‌ترین مثال برای این موضوع یک اقدام ناکام «رقابت استراتژیک تحت مدیریت» روی تایوان خواهد بود.

اگر شی محاسبه می‌کرد که می‌تواند فریب واشنتگتن را با انتشار یکجانبه‌یی آنچه را که توافق‌نامه به صورت محرم به دست آورده بود بیان کند جهان خود را در یک عالم رنج تصور می‌کرد. در یک حرکت نزولی رو به سقوط، چنین بحران آینده نظم جهانی را از نو طرح خواهد کرد.

چند روز قبل از آغاز کار بایدن، چِن یشین؛ منشی عمومی کمیسیون مرکزی امور حقوقی و سیاسی حزب کمونیست چین اظهار داشت که «صعود شرق و سقوط غرب یک روند (جهانی) شده و تغییرات چشم انداز جهانی به نفع ما است.»

چِن یک محرم اسرار نزدیک به شی و یک شخصیت مرکزی در دستگاه هوشیار امنیت ملی چین است. در واقعیت، راه طولانی برای رفتن در این رقابت وجود دارد. چین آسیب‌پذیری‌های داخلی چندگانه دارد که در رسانه‌ها به ندرت ذکر می‌شوند. در جانب دیگر امریکا هم چنان ضعف‌های خود را در چهرۀ اجتماعی دارد، اما همواره ظرفیت‌اش را برای ابداع و اعادۀ مجدد به نمایش گذاشته است. رقابت استراتژیک تحت مدیریت توانایی‌ها را برجسته و ضعف‌های هر دو قدرت بزرگ را آزمایش خواهد کرد و بهترین سیستم برنده خواهد شد.

منبع: فارین پالیسی/ نویسند: کیوین رود/ ترجمه: سید نعمت ضیا

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا