تحلیل

مدال قهرمانی جنگ افغانستان با کدام قیمت؟

سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در قبال افغانستان پس از سال ۲۰۰۱ و شکست رژیم افراط‌گرای مذهبی تحت نام «امارت اسلامی» که وابستگی شدید به شبکه‌های تروریستی بین‌المللی از جمله القاعده داشت، همواره با فراز و نشیب همراه بوده است.

موضع‌گیری کاخ سفید در مقطع‎های مختلف به اشکال متفاوت تبارز یافته و چنان تصویری از خود برجا گذاشته است که گویا یگانه ابرقدرت دنیا در حال اجرای یک سیاست «آزمون و خطا» آن هم به قیمت گزاف مالی و جانی می‌باشد.

ایجاد چنین تصویر از سیاست خارجی کشوری که ادعای غول سیاست در سطح جهانی را دارد، بارها گمانه‌هایی از شکست این کشور را در افغانستان رقم زده و گفته شده که شاید پرونده افغانستان نیز در آرشیو مشابه با اسناد عراق و ویتنام گذاشته شود، اما گویا واشنگتن قصد ندارد چنین بازی ناکامی را انجام دهد و در تلاش است تا به هر نحوی که شده، نقطۀ پایانی جنگ افغانستان را گرفتن مدال قهرمانی کاخ سفید بردست گیرد.

 طرح صلح زلمی خلیل‌زاد؛ نماینده خاص ایالات متحده برای مذاکرات دولت افغانستان و گروه طالبان با محوریت تشکیل دولت مشارکتی یا موقت، مبتنی بر همین هدف تهیه شده و کماکان بر اجرایی شدن آن تأکید صورت می‎گیرد.

با روی کار آمدن دولت جدید امریکا با ریاست جمهوری جوبایدن، انتظار می‌رفت این رویکرد قدری تعدیل و تلطیف شده و شاید پاشنۀ درب وزارت خارجه امریکا به سمتی بچرخد که از نظام کنونی افغانستان بیش‌تر از گروه طالبان استقبال شود؛ اما سفر اخیر آقای خلیل‌زاد به کابل و تهدیدنامۀ بلینکن؛ وزیر خارجه این کشور نشان داد که این طرح همچنان از خطوط سیاست خارجی ایالات متحده امریکا حذف نشده و حتا رنگ تیره‌تر از گذشته پیدا نموده است.

ارزیابی موضع جدید واشنگتن در وضعیتی که مذاکرات صلح دوحه با شکست مواجه شده، نشان می‌دهد که ممکن است این کشور کماکان مرتکب خطای استراتیژیک شده و یا هم نتواند توازن لازم را در میان جوانب درگیر در افغانستان حفظ نماید، همان‌گونه این توازن در سطح منطقه‌‌یی میان هند و پاکستان برقرار نشد.

اما جانب دیگر قضیه موضع دولت افغانستان است؛ موضعی‌که در گذشته و حال با افراط و تفریط همراه بوده و چه بسا نقطه نظرات احساسی، سرنوشت ملی را با فاجعه و بحران همراه ساخته است.

اگر نیم‌نگاهی به گذشته انداخته شود، از عدم پذیرش توافق‌نامه امنیتی توسط حامد کرزی؛ رییس‌جمهور پیشین تا قبول بدون و قید و شرط و حتی بی‌حاصل آن توسط اشرف غنی؛ رییس‌جمهور کنونی، همگی نشان از اتخاذ موضع ناسنجیده در برابر یک شریک قدرتمند و استراتیژیک دارد. به این معنا که ما یا «تسلیم مطلق» بوده‌ایم و یا هم «سرکش تمام‌عیار.»

 این درحالی است که هیچ‌کدام از این دو رویکرد، نمی‌تواند افغانستان را به سوی رستگاری در میدان سیاست پرموج جاری رسانده و سرنوشت مردم را به روشنایی هدایت کند.

موضع‌گیری ارگ ریاست جمهوری و امرالله صالح؛ معاون اول ریاست جمهوری در برابر نامۀ شدیداللحن بلینکن که گفته است «صلح آمرانه» را به هیچ قیمتی‌ نمی‌پذیریم، هرچند ظاهر قضیه را در افکار عمومی اندکی تصویر مثبتی بخشیده است، ولی تقابل کابل-واشنگتن به هیچ وجه به نفع عمومی تمام نخواهد شد.

از سوی دیگر، به نظر می‌رسد کاخ سفید نیز در نهایت ناگزیر خواهد بود راه میانۀ را در پیش گرفته و از کشیدن خط سرخ بر سر ارزش‌های دموکراتیک و اصول مدون نظام سیاسی افغانستان بپرهیزد؛ زیرا عبور از دولت مشروع کنونی و رفتن به سمت تشکیل حکومت مشارکتی یا انتقالی، نه تجربۀ خوبی بوده و نه هم با قوانین نافذۀ افغانستان سازگاری دارد.

بنابراین، بهتر این خواهد بود تا همان‌گونه که ارگ ریاست جمهوری حاضر شده است بر سر انتخابات زودهنگام و سازش در چوکات قانون اساسی، گفتگو کند، واشنگتن نیز در پی نابودی ارزش‌هایی برنیاید که بیش از یک دهه بر آن اصرار داشت و برای آن هزینه‎‌‌های سنگین مالی و جانی پرداخته است؛ چرا که اگر این کشور بخواهد بار دیگر یک دولت افراط‌گرای تمام‌عیار را با تمام خواسته‌های آن در کابل بر سر کار آورد، تصویر ناکام و نارسایی از خود در جامعه جهانی و افکار بین‌المللی برجای خواهد گذاشت.

ح. جاوید

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا