اسلایدشوترجمه

آیا اقتدارگرایی بزرگ‌ترین تهدید برای دموکراسی است؟

منبع: سایکولوجی تودی/ نویسنده:‌*پرفیسور پاول هو

بسیاری اظهار داشتند که دونالد ترمپ و هوادارانش اقتدارگرا هستند و این توضیحی برای  حرکت و روحیه‌یی است که هنوز درگیر سیاست‌های امریکاست؛ اما معنی دقیق این اصطلاح چیست؟

رویکردی که معمولا در تحقیقات سیاسی امریکا مورد استفاده قرار می‌گیرد، اقتدارگرایان را کسانی می‌داند که قبل از هر چیز خواستار نظم هستند. آنها از انطباق اجتماعی، پیروی از سنت و رهبران سازش‌ناپذیر که قول می‌دهند جامعه را محفوظ و در امنیت نگه دارند، طرفداری می‌کنند.

این مفهوم با پاسخ شرکت‌کنندگان در یک نظرسنجی در مورد خصوصیاتی که فکر می‌کنند در اطفال مطلوب است، سنجیده می‌شود: اقتدارگرایان کسانی هستند که از ویژگی‌هایی مانند اطاعت، خوش‌اخلاقی و خوش‌رفتاری بیشتر از استقلال و کنجکاوی طرفداری می‌کنند. با استفاده از این رویکرد، تحقیقات نشان داده است که اقتدارگرایان تمایل داشتند از طریق کمپاین اولیه و دو انتخابات ریاست جمهوری ترمپ، و همچنین نگاه‌های سرشار از علاقه به بیانات مستبدانه و سیاست‌های وی، از حامیان جدی ترمپ باشند.

این یک تیوری جالب است، اما آیا برای توضیح چندین سال گذشته کافی است؟ همان‌طور که طوفان طرفداران ترمپ را در ششم جنوری در کاخ کنگره می‌دیدم، در این فکر بودم که آیا اقتدارگرایی به این معنا که شرح داده شد، می‌تواند توضیح دهد که چه اتفاقی در حال افتادن است؟ آیا این آشوب‌گران شورشی که تیرهای بیرق‌ها را به عنوان سلاح در دست گرفته بودند و شعار می‌دادند که مایک پنس به دار آویخته شود، واقعا مدافعان سرسخت نظم و ادب هستند؟ اگر نه، آنها چه نوع افرادی بودند؟

بینش‌هایی را می‌توان در آخرین دور از «سروی ارزش‌های جهانی» یافت، یک مطالعه چند کشوری که توسط بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی برای درک بهتر چگونگی تلاقی ارزش‌های اجتماعی با سیاست و دموکراسی مورد استفاده قرار گرفته است.

نظرسنجی سال ۲۰۱۷ که بیش از۲۵۰۰ امریکایی  را شامل می‌شد، سوالی در مورد خشونت سیاسی را بر اساس مقیاس ۱ (هرگز قابل توجیه نیست) تا ۱۰ (همیشه قابل توجیه است) مطرح کرد. همچنین -برخلاف بسیاری از نظرسنجی‌ها – شامل سوالاتی درباره ترجیحات تربیت فرزندان بود.

نتایج چه چیزی را نشان می‌داد؟ بیش از ۶۰درصد امریکایی‌های نمونه‌گیری‌شده خشونت سیاسی را به طور قاطع رد کردند و گفتند این خشونت هرگز قابل توجیه نیست. اقتدارگرایان در این نظرسنجی – افرادی که می‌خواهند کودکان مطیع و خوش‌برخورد باشند و کمتر به استقلال و تخیل توجه دارند – به طور قابل توجهی(۷۳درصد) همین پاسخ  را انتخاب کرده بودند و تعداد کمی اشتهای شدید برای خشونت سیاسی را نشان دادند: فقط ۵درصد از اقتدارگرایان که ۸درصد از جامعه نمونه کلی بودند گزینه‌های نیمه بالایی مقیاس ۱ تا ۱۰ را انتخاب کردند.

به جای اقتدارگرایان، این یک گروه اجتماعی متفاوت بود که مشتاق بود با استفاده از ابزار خشونت به دنبال سیاست باشد. این نظرسنجی از مردم سوال کرد که آنها در مورد نقض هنجارهای مختلف اجتماعی و حقوقی چه احساسی دارند: کارشکنی در مالیات، سرقت اموال، دریافت رشوت، حذف کرایه در حمل‌ونقل عمومی و غیره. در حالی که بسیاری موضع اصولی اتخاذ کردند که چنین اقداماتی هرگز قابل توجیه نیستند، اقلیت قابل توجهی مخالف بودند و به دلیل وجود همین گروه – کسانی که از طریق بی‌توجهی مداوم به هنجارها و اصول اساسی یک ذهنیت ضد اجتماعی از خود نشان می‌دهند- نگرش‌های متمایز در نتایج سروی ظاهر می‌شود.

کمتر از یک سوم (۳۱ درصد) خشونت سیاسی را کاملا رد کردند. یک چهارم استدلال‌کنندگان پرشوری بودند که پاسخی را در نیمه بالایی مقیاس ۱ تا ۱۰ انتخاب کردند – بیش از سه برابر متوسط جمعیت عمومی و پنج برابر تعداد اقتدارگرایان.

وقتی از افراد درباره سایر تهدیدهای احتمالی به دموکراسی مورد تحقیق قرار می‌گیرند، همین الگو ظاهر می‌شود. به عنوان مثال، از پاسخ‌دهندگان سوال شد که نظر آنها در مورد ایده «حکومت ارتش» چیست؛ آیا این روشی خوب یا بد برای اداره کشور است؟

این اولین باری نبود که این سوال مطرح می‌شد. در سال ۱۹۹۵، فقط ۶ درصد از امریکایی‌ها فکر می‌کردند که حکومت ارتش ایده خوبی است، نرخ حمایت تک‌رقمی که انسان امیدوار است در یک جامعه دموکراسی ببیند که خودش را به عنوان رهبر جهان آزاد معرفی می‌کند؛ اما در طول سال‌ها مطالعات پی‌درپی این نرخ صعود کرده است و تا سال ۲۰۱۷ میزان پشتیبانی ۲۱درصد بود. آن سال بهترین زمان [از نظر سیاسی] بود و این عدد در آن به شکل ناراحت‌کننده‌یی بالا بود. در حال حاضر که تحمیل قانون نظامی در واقع به عنوان راه‌حلی احتمالی برای مشکل تقلب در انتخابات مطرح شده، نرخ حمایت از آن عمیقا نگران‌کننده است.

اگرچه باز هم اقتدارگرایان بیشترین طرفداران این ایده نیستند. تعداد آنها در ۲۴درصد حمایت‌کنندگان از حاکمیت ارتش، فقط کمی بالاتر از حد متوسط بود. از طرف دیگر، در میان پاسخ‌دهندگانی که احساسات ضد اجتماعی قوی از خود نشان می‌دهند، تقریبا نیمی (۴۸درصد) فکر می‌کنند قدرت دادن به جنرال‌ها ایده خوبی است. یکی از ده نفر فکر می‌کنند که این ایده «خیلی خوب» است، در حالی که فقط ۱درصد اقتدارگرا هستند.

نظرات در مورد سایر موارد نقض اصول دموکراتیک – اعتقاد بر این که حمایت از آزادی‌های مدنی کمتر از حد ضروری است یا ترجیح دادن رهبری مستبدانه – الگوی مشابهی را نشان می‌دهد. پاسخ‌دهندگان ضد اجتماعی در حمایت انحراف از اصول دموکراسی پیشگام هستند، در حالی که اقتدارگرایان عقب هستند.

این نتایج به وضوح نشان می‌دهد که تاکید بر اقتدارگرایی نظم‌مدار برای درک کامل ترمپیزم کافی نیست. همان‌طور که دیگران گفته‌اند (به عنوان مثال، جان دین و باب آلتمایر در «کابوس اقتدارگرایان» و جان هیبینگ در «شخصیت قانون‌شکن») ما یا باید درک خود را از اقتدارگرایی گسترش دهیم یا مفاهیم جدیدی را معرفی کنیم تا روان‌شناسی کسانی که از دونالد ترمپ و جاه‌طلبی‌ او حمایت می‌کنند را درک کنیم.

به نظر من، باید تمایزی بین یک ذهنیت صلبی که بیش از حد بر اساس نظم تثبیت شده آنهایی که دارای یک ذهنیت ضد اجتماعی هستند که منجر به اختلال و بی‌نظمی می‌شوند، قایل شد. گرچه هر دو می‌توانند مشکل‌ساز باشند، اما به نظر می‌رسد بزرگ‌ترین خطر برای دموکراسی امریکایی در حال حاضر گروه دوم است.

تهدید ضد اجتماع برای دموکراسی

در قسمت بالا که به تحلیل پایه‌های اجتماعی ترمپیزم و به ویژه انگیزه‌های ضد دموکراتیک فعال‌کننده این جنبش بود، به بررسی نتایج سروی جهانی ۲۰۱۷ برای مقایسه بین دو گروه پرداختم.

اقتدارگرایان کسانی هستند که اولویت اصلی سیاسی آنها نظم است. آنها از انطباق اجتماعی، پیروی از سنت و رهبران قدرتمندی که بر حفاظت و امنیت تمرکز دارند، طرفداری می‌کنند. در حالی که تحقیقات قبلی بر محوریت این گروه در ترمپیزم تاکید می‌کند، اما سروی ارزش‌های جهانی نشان می‌دهد که در واقع آنها گروهی نیستند که احتمالا از اقدامات علیه دموکراسی مانند خشونت سیاسی، تحمیل احتمالی حکومت ارتش یا رهبری مستبدانه حمایت کنند.

در عوض، گروه اجتماعی متفاوتی – افرادی که از طریق بی‌توجهی به هنجارهای اصلی اجتماعی و حقوقی، نگرش‌های ضداجتماعی از خود بروز می‌دهندـ طرفداران سرسخت این انحرافات مختلف از دموکراسی هستند.

شناخت این دو گونه اجتماعی متمایز برای درک بسیاری از جنبه‌های ترمپیزم مهم است. درگیری مشروطه‌خواهان اقتدارگرا هرگز زیاد مورد تردید قرار نگرفت، به ویژه هنگامی که ترمپ نامزدی جمهوری‌خواهان را در سال ۲۰۱۶ تضمین کرد. یکی از نتیجه‌گیری‌های اصلی تحقیقات دانشگاهی مربوطه این است که یک بلوک اقتدارگرا به عنوان هسته اصلی حمایت از جمهوری‌خواهان در چند دهه گذشته پدیدار شده که منجر به تولید یک آرایش مجدد مهم در سیاست احزاب امریکایی و شکاف عمیق اجتماعی بین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان بود. این پایه و اساس سابقه‌یی بود که ترمپیزم بر آن بنا شد.

این‌که چگونه و چرا یک حوزه انتخاباتی ضداجتماعی به این ترکیب اضافه شده، بحثی پیچیده‌تر است. سوال بزرگ‌تری که بی‌پاسخ مانده این است که اصلا آنها از کجا آمده‌اند: چرا تعداد قابل توجهی از مردم امریکا احساس کرده‌اند که از قراردادهای اجتماعی ملت خود رها شده و یا کنار گذاشته شده‌اند و نسبت به سیستم دموکراتیک و بسیاری موارد دیگر نگرشی از سر بی‌اعتنایی اتخاذ کرده‌اند؟

بیشتر تحلیل‌های گسترده‌تر در مورد ترمپیزم به طور ضمنی با این سوال سروکار دارد، با پاسخ‌هایی متنوع از به حاشیه راندن اقتصادی گرفته، تا اضطراب فرهنگی، تا دشمنی نژادی و بیش از اینها. این بحث مهم ادامه دارد، اما تا هنوز به طور کامل حل نشده است.

در مورد مساله بدیهی تحرک سیاسی، ادغام نیروهای ضداجتماعی در دسته ترمپ‌خواهان به هیچ وجه تضمین شده نبود. پاسخ‌های آنها در سروی ارزش‌های جهانی نشان می‌دهد که علاقه آنها به سیاست کمتر از حد متوسط است و آنها معمولا فقط با نرخی معادل نصف نرخ سایر امریکایی‌ها رای می‌دهند. در واقع جای تعجب هم نیست، اغلب رای دادن خود نوعی عمل اجتماعی تلقی می‌شود.

موفقیت بزرگ ترمپ جذب این بخش از جامعه که معمولا بی‌اعتنا هستند به سوی خود بود. عوامل مختلفی احتمالا در این امر نقش داشتند.

یکی شخصیت خارق‌العاده هنجارشکن خودش بود. بی‌توجهی وی به هنجارهای تعامل مدنی، پرخاشگری، دروغگویی و خودمحوری نافذ، نمونه بارز رفتار ضداجتماعی است. اگر حداقل برخی از جمهوری‌خواهان با ایده حمایت از رهبری از قماش او مشکل داشتند، کسانی که عقاید ضداجتماعی داشتند خوشحال بودند که به یکی از خود رای داده‌اند.

ترمپ همچنین ترکیبی از جذابیت‌ها و دغل‌کاری‌های عاطفی برای جذب گروه‌های مختلف استفاده کرد. مدت‌هاست که محققان می‌دانند اقتدارگرایان نسبت به تهدیدات از هر نوعی بسیار حساس هستند؛ آنها به رهبران مستبد فرصت می‌دهند که نسبت به خطرات اغراق کنند تا ترس را در پیروان خود ترس -یک واکنش احساسی مناسب برای ایجاد انفعال و سازش- ایجاد کنند.

از طرف دیگر، افراد ضداجتماعی تکانشی‌تر و جنگ‌طلب‌تر هستند و بنابراین با عصبانیت -یک احساس انرژی‌دهنده و تحریک‌کننده- بیشتر برانگیخته می‌شوند.

در حالی که ترمپ هر دو احساس را در طرفداران خود برانگیخت، اما اغلب به نظر می‌رسید که خصومت و خشم زمینه‌های غالب هستند. مطمینا این همان گرایشی بود که در اوج حوادث ریاست جمهوری وی پس از از دست دادن انتخابات نومبر فراگیر شد و باعث گردید ترمپ و پیروانش به‌گونه‌یی عمل کنند که فراتر از حد و حدود دموکراسی بود.

یکی از آخرین قطعات پازل، توانایی ترمپ در استفاده از حساسیت برخی امریکایی‌ها در برابر ایده‌های مشکوک و اطلاعات غلط بود. یک مقاله تحقیقی اخیر نشان می‌دهد که صفات ضداجتماعی در این قسمت هم دخیل هستند، و یک همبستگی قوی (۰٫۴۱) بین اینها و تمایل به داشتن نگاه سازش‌مندانه با جنبش کنگره پیدا کردند. این مطالعه خاطرنشان می‌کند: «نوع افراطی که چنین حمایتی را تقویت می‌کند کمتر با نگرانی‌های سیاسی سنتی چپ/ راست و بیشتر با جهت‌گیری‌های روانی افراطی، ضداجتماعی و الگوهای رفتاری ارتباط دارد.»

این یافته ممکن است به عنوان یک مثال مهم دیگر برای عدم پذیرش هنجار مورد توجه قرار گیرد: همان‌طور که افراد ضداجتماع از طریق نگرش‌ها و عملکردهایشان نسبت به هنجارهای مختلف اجتماعی بی‌احترامی می‌کنند، همچنین به «حقیقت» به حیث یک هنجار کلیدی معرفتی که برای دموکراسی حیاتی است، اهمیت زیادی نمی‌دهند. بدون تکیه کردن این اصل مهم برای رسیدن به واقعیت، آنها بیشتر در معرض دروغ و جعل‌هایی هستند که به افراط‌گرایی سیاسی امروز دامن می‌زند.

هیچ یک از این موارد رد استدلال‌های ترمپ و حامیان اقتدارگرا و نظم‌گرای او نیست. درست است که آنها به احتمال زیاد به این دلیل به ترمپ رای دادند که از سیاست‌های مستبدانه او حمایت می‌کردند و حمایت خود از سیاست‌های غیر لیبرال او را نشان دهند؛ اما این نکته مهم را تاکید می‌کند که پیروان ترمپ نماینده یک ایتلاف اجتماعی پیچیده هستند.

کشف راه‌های مقابله با چالش‌های مداوم دموکراسی امریکا، مستلزم درک درستی از بنیان‌های اجتماعی و روان‌شناختی این گروه‌های متنوع حمایت‌کننده است.

ترجمه: زهرا بهره‌مندی

پی‌نوشت

*پرفیسور پاول هو، استاد علوم سیاسی در دانشگاه نیوبرونسویک است. تحقیقات او شامل روان‌شناسی سیاسی، مردم‌گرایی، دموکراسی و تغییرات اجتماعی/فرهنگی است.

لینک اصلی:
https://www.psychologytoday.com/us/blog/deepening-democracy/202103/is-authoritarianism-the-biggest-menace-democracy

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا