تحلیل

روزنامه‌نگاری؛ شریف اما دشوار

اگر نقطه آغاز «عصر آزادی بیان» را پس از سال۲۰۰۱ در نظر بگیریم،  از زمانی‌که روزنامه‌نگاران این سرزمین زمینۀ تنفس آزادتری به دست آوردند، دست‌کم نزدیک به دو دهه می‌گذرد.

در این دو دهه، نسل نوی سربرافراشتند و توانستند با احساس آزادی بیشتری دست به قلم برده و از آن به مثابۀ یک ابزار مقدس برای ابراز دیدگاه و گذران زندگی استفاده کنند.

هرکدام از این مدافعان آزادی بیان در طول زندگی کاری‌شان، تجربه‌های متفاوت و سرگذشت‌ تلخ و شیرینی را سپری کرده‌اند و خود نیز شاهد بخشی از این تجربه‌ها بوده‌ام.

همه به خوبی می‌دانیم که بخشی از این روزها با خاطرات تلخ تهدید، تحقیر، توهین و ترس همراه بوده‌اند که چه بسا باعث شده تا تصمیم خداحافظی با قلم و نوشتن را در پی داشته باشد و یا هم به قیمت جان روزنامه‌نگار تمام شده باشد.

این واقعیت نشان می‌دهد که روزنامه‌نگاری در سرزمینی چون افغانستان گویا مصداق همان بیت «زبان سرخ سر سبز می‌دهد برباد» است؛ زیرا با نوشتن هر کلمه، باید هزار و دو نوع ملاحظه را مد نظر بگیری و با «خودسانسوری جانسوزی» دست به قلم برده و متنی را بنویسی یا سخنی را بر زبان آوری.

چه بسا اتفاق افتاده است، چیزی را که نمی‌خواهی، بگویی و بنویسی و چه بسا هم، چیزی را که باید بگویی، گفته نتوانی و این امر، بزرگ‌ترین درد است برای آزادی بیان و مدافعان این ارزش انسانی.

روزنامه‌نگاران و رسانه‌گران این سرزمین گاهی مجبورند در رسانه‎‌یی که مالک آن رهبر و رهبرزاده یا صاحبان زر و زور هستند کار کنند که «خودسانسوری» و تحریف مفهوم آزادی بیان، بخشی از کارشان هست.

چه بسا نویسنده یا گوینده‌‌یی بارها وادار شده باشد که برخلاف میل درونی خویش قلم زده و سخن بگوید تا منافع مالک رسانه برآورده شده و دل آقازاده‌های صاحب رسانه، خرسند گردد. از سویی هم او ناگزیر است به چنین روزمرگی و روزمره‌گی تن در دهد تا لقمه نانی به دست آورده و چرخ روزگار خویش را بچرخاند.

به همین دلیل، کم نیستند رسانه‌گرانی که تا دیروز نبض قلم‌شان با انتقاد تُند از کارنامۀ حکومت می‌تپید و امروز ثناگوی کسانی شده‌اند که چندین اثر، علیه او نوشته و گفته‌اند؛ چون او نه دیروز در اختیار خویش بود و نه هم امروز در کنترول خودش هست.

روزنامه‌نگار و رسانه‌گران در این سرزمین در بسیاری از موارد مأمور بوده‌اند و معذور. به همین دلیل، ناگزیر تسلیم این حرف شده‌اند که «هرآن کس نان دهد، فرمان دهد.» چون او نیز انسان است و با محدودیت‌های فراوانی مختص همین اقلیم زندگی می‌کند. او ناچار است امرار معیشت کند و ابزاری جز قلم در اختیار خویشتن ندارد؛ قلمی‌‎که به هرطریقی بچرخاند بار ملامتی را از یک جانب بردوش خواهد کشید؛ زیرا در محیطی که هیچ میکانیزمی برای تأمین و تضمین حقوق خبرنگاران وجود ندارد و مصونیت شغلی او قابل تحقق نیست، محافظه‌کاری و خودسانسوری یگانه راه برای حفظ وضعیت موجود و تأمین معاش از رهگذر روزنامه‌نگاری است.

در چنین فضا و اوضاعی، رسانۀ آزاد یا شکل نگرفته و یا هم استمرار و ثبات آن قابل تضمین نیست. چون رسانۀ آزاد نیازمند تمویل‌کنندگان بی‌طرف است و چنین منبعی، کیمیای نایافتنی در این سرزمین. بلای این وضعیت را اما روزنامه‎نگار، نویسنده، گزارشگر و عوامل رسانه‎‌یی تحمل می‎کنند.

با این وصف، می‌توان گفت که روزنامه‌نگاری در این سرزمین، یک شغل شریف است، ولی روزنامه‌نگاران، روزگار دشواری را سپری می‌کنند؛ روزگاری که هر لحظه از آن با احساس مرگ یا روزمره‌گی سپری می‌شود. آنها بی‌پناه‌ترین قشری‌اند که نه مصونیت جانی دارند و نه هم مصونیت شغلی و حقوقی.

محمدرضا نعیمی

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا