تحلیل

چرا طالبان با خنده مشکل دارند؟

پس از 24 اسد سال1400 خورشیدی که طالبان پس از دو دهه انزوا و شورش دوباره به قدرت برگشتند، گلیم شادی و خنده و تفریح از گستره زندگی مردم برچیده شد. از این تاریخ به بعد دل‌های مردم را زنگار زد و لبخند و قهقهه مبدل به زهرخند و نیشخند شد؛ زیرا مردم گروهی را در قدرت دیدند که دو دهه همین مردم را کشت و ربود و شکنجه کرد و با انتحار و انفجار به کام مرگ کشاند. پس از این تاریخ، خبری از برنامه‌های سرگرمی تلویزیونی، سینما، تفریح‌گاه‌های عمومی، کنسرت و لیگ برتر فوتبال نیست/ نخواهد بود.

خنده و شادی اصولا دل بی‌غم می‌خواهد که نداریم، شکم سیر می‌خواهد که نداریم، آزادی می‌خواهد که نداریم، امنیت می‌خواهد که نداریم، کار می‌خواهد که نداریم، ارزانی می‌خواهد که نداریم و آسایش و رفاه می‌خواهد که نداریم، پس دلیلی وجود ندارد که بخندیم و شاد باشیم، از آن‌سو ده‌ها دلیل برای گریستن و عبوس بودن داریم؛ چرا که با شکم گرسنه و پای برهنه و سرد هوای خندیدن باقی نمی‌ماند.

پرسش اساسی و بنیادی در این مبحث اساساً این است که چرا گروه طالبان با طنز و برایند آن که خنده است، مشکل دارد و هیچ نوع خنده و شادی و طنز را برنمی‌تابد، مشکل چیست و چرا چنین است؟

دیکتاتوری‌ها، خودکامه‌ها و ساختارهای تروریستی-مافیایی مرتبط با سازمان‌های استخباراتی و اطلاعاتی به صورت بنیادی از طریق سرکوب و گسترش ترس بر مردم حاکمیت می‌یابند، این ترس و سرکوب از آن ساختار خشونت محور هیولایی سرکوب‌گر ترسیم می‌کند که حاضر و ناظر بر جمیع امور است، حاکم مطلق است و هیبت مقدس. نه قابل نقد می‌باشد و نه در دسترس که بتوان با آن شوخی کرد.

در چنین ساختارهایی ترس و ماتم ابزار بقای نهاد یا فرد حاکم پنداشته می‌شود و تلاش می‌کند که آن را گسترش بدهد و در لایه‌های زندگی و زیست جمعی جوامع تزریق کند، تا جایی برای نقد باقی نماند و ساحت «مقدس» امیر یا سلطان یا رهبر یا رییس همچنان دست‌نیافتنی باشد؛ زیرا ساختار قدرت خودکامه مشروعیت اخلاقی ندارد تا در پرتو آن مصون از فروپاشی شود.

از جانب دیگر، ساختارهای خودکامه، دیکتاتور و جرمی که همواره داغ عدم مشروعیت را نیز به جبین دارد، دوست دارد چهره جدی، مصمم و قاطع از خود به نمایش بگذارد، خشن عمل کند و بی‌رحمی نشان دهد تا حساب کار دست مردم بیاید و جرات نکنند که سر بلند نمایند. این ساختارها اگر هم گاهی به طنز و خنده از سر ناگزیری اجازه بروز و ظهور می‌دهند، پیشاپیش برای آن قیود و شروط وضع می‌کند و از تعمیم آن جلوگیری می‌نماید؛ همان موضعی که علیه آزادی بیان اتخاذ می‌کند.

اما طنز و شادی و خنده دقیقاً معرفه‌های اصلی و ساختاری این گروه‌های خودکامه را هدف می‌گیرد؛ یعنی طنز و خنده، جدیت و قاطعیت و خشونت را که ابزار اصلی دیکتاتوری و خودکامگی است، به چالش می‌کشد، به سخره می‌گیرد و دستمایه هزل قرار می‌دهد که طبیعی است به مذاق آن ساختار حاکم دیکتاتور خودکامه خوش نمی‌خورد و درصدد سرکوب و حذف طرد طنز و خنده بر می‌آید.

بنابراین، دشمنی آشکار گروه طالبان با شادی و خنده در چارچوب مطرح‌شده قابل تعریف و شناسایی است؛ زیرا طالبان نیز به مثابه یک گروه خودکامه و دیکتاتور همواره جدیت و قاطعیت خود را نشان داده و اگر تسلیم طنز و شادی و خنده شود، هیبت و هیمنه خود را بر باد داده است.

اکنون با این مباحث و توضیحات مواضع طالبان در برابر سرگرمی و تفریح و طنزهای تلویزیونی قابل فهم و درک است؛ چرا که اگر به سیر طنز و شادی در دوره جمهوریت توجه داشته باشیم، از چهره‌های عبوس سیاسی مضحکه می‌ساخت و آن ساحت قدسی و دست‌نیافتنی را نابود می‌کرد. در این خصوص باید به طنز‌های قسیم ابراهیمی در بازی‌های لیگ برتر فوتبال ارجاع بدهم، آنجا که به زبان طنز از فساد در حکومت سخن می‌گوید و موترهای زرهی و حساب‌های بانکی مقامات را به زبان طنز و خنده نقد می‌کند.

درحالی که مقامات دوره جمهوریت فقط به فساد اداری و حیف و میل پول ملت متهم بودند، طالبان افزون بر فساد مالی و اخلاقی آغشته به جنایات خونینی هستند که اگر سر کلاف با طنز و خنده باز شود، انتهایش لایتناهی خواهد بود. چه، طالبان در قاچاق مواد مخدر، ترور، انتحار، انفجار، آدم‌ربایی، شکنجه و ده‌ها مورد دیگر غرق هستند و هرگز به صلاح شان نیست که مورد نقد طنزی قرار بگیرند.

گروه طالبان به خوبی متوجه است که طنز و شادی و خنده در حاکمیت آنان اگر جای پایی باز کند، به رغم شوخی بودن، مبدل به برنده‌ترین و جدی‌ترین سلاح مقاومت ملت علیه این گروه خوهد شد و از همین رو است که به کمدین‌های هراتی هشدار دادند که با مقامات طالبان نباید شوخی کنند؛ چرا که هیبت و جدیت آن مقامات در صورت مضحکه شدن از میان می‌رود، قاطعیت‌شان مضحمل می‌گردد و ترسی که در سایه آن بر مردم حکومت می‌کنند، زدوده می‌شود.

اگر این رشته را در جهان نیز پی‌گیری کنیم، نتیجه همین است که عرض شد. مثلا در همسایگی ما جمهوری اسلامی ایران، مردم با عبارات به ظاهر ساده طنزی مانند: سبزی پلو با ماهی/ کتلت/ تانگ، توپ، فشفشه، آخوند باید گم بشه و غیره، حاکمیت آخوندها را به چالش کشیده‌اند.

شما تصور کنید اگر ریش و دستار و لباس‌های سفید مقامات طالبان نیز مایه طنز مردم قرار بگیرد، چه خواهد شد؟ مسلم است که هیبت و هیمنه آن‌ها زایل می‌شود و قدسیت ادعایی که از شریعت اسلامی گرفته‌اند علیه خودشان استفاده می‌گردد؛ در چنین وضعیتی همین طنز و شادی و خنده با کمترین هزینه، تمام تلاش‌های خونین نزدیک به سی ساله طالبان را در عرصه‌های ایجاد حاکمیت خودکامه، قاچاق مواد مخدر و تجارت تروریزم به باد فنا می‌دهد و مقاومت مردمی را وارد فاز همگانی علیه این گروه می‌کند؛ موضوعی که رهبران یا تیوریسن‌های خارجی طالبان از قدرت آن به خوبی آگاهی دارند و هرگز نمی‌خواهند در دام آن گرفتار شوند.

پس مشکل طالبان با خنده و شادی و تفریح موضوعی سطحی نیست، بل ریشه در هراس دیکتاتورها از قدرت خندیدن به مثابه ابزاری برای مقاومت دارد.

ح. جاوید

 

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا