تحلیل

فقدان امنیت غذایی؛ مرگ خاموش

بر اساس گفته‌های برنامه غذایی سازمان ملل متحد، نزدیک به‌سیزده میلیون  نفر در افغانستان از امنیت غذایی برخوردار نیستند که این رقم نسبت به‌سال قبل از نه‌میلیون به‌سیزده میلیون افزایش یافته است.

امنیت غذایی به‌مفهوم دست‌رسی همگانی به‌غذای متنوع در نوبت منظم تعریف شده است که اختلال در آن به‌ایجاد عوارض مختلف صحی و بهداشتی منجر می‌شود. امنیت غذایی البته یکی از هدف‌های مهم سند توسعه هزاره سوم سازمان محلل متحد تعریف شده است که افغانستان در سال 2014 در پای این سند امضا کرد؛ اما آمارهای که از آدرس وزارت صحت عامه بیرون داده شده است، نشان می‌دهد نزدیک به‌هفتاد درصد از مردم افغانستان فاقد امنیت غذایی هستند.

امنیت غذایی یک بحث بسیار جدی در زمینه سلامت جمسی و روانی آدم‌هاست که متاسفانه در افغانستان تا هنوز به‌دلیل‌های مختلف مورد توجه دولت و افکار عامه قرار نگرفته و از همین رو دانش و اطلاعات شهروندان در این زمینه بسیار اندک است؛ چنانچه کثیری از مردم نسبت به‌ماهیت مواد غذایی که به‌مصرف می ‌رسانند، بی‌اطلاع هستند.

جنگ چهل ساله و عوارض ناشی از آن بزرگ‌ترین عامل اختلال در امنیت غذایی خوانده می شود اما واقعیت دیگری که بر توسعه این فرایند کمک کرده، فقدان دانش غذایی است که مردم از میان اقلام متفاوت و حتا بسیار ارزان و مفید مواد غذایی به‌دو قلم معروف گوشت و برنج عادت کرده‌اند و مصرف سایر اقلام مفید در فرهنگ غدایی جامعه جا نیافته است.

البته اسراف در مصرف گوشت، برنج و روغن سبب ایجاد عوارض بسیار بهداشتی می‌شود که متاسفانه اطلاع از آن در دایره آگاهی عمومی راه نیافته است. حبوبات و لبنیات که سرشار از مواد مفید غذایی است، هنوز وارد فرهنگ غذایی جامعه نشده و نباتاتی مانند شلغم، زردک و سایر ترکاری‌ها به‌ندرت توجه می‌شود؛ درحالی که به‌قیمت ارزان به‌دست می‌آیند و هم از ویتامین‌ها و پروتین‌های مفید غذایی برخوردارند.

 عوارض ناشی از فقدان امنیت غذایی بسیارند اما یکی از عوارض جدی این مصیبت، ایجاد اختلال در فرایند رشد سالم کودکان و کاهش قدرت محسابات عقلی و فکری در بزرگ‌سالان خوانده می‌شود که این عارضه می‌تواند سبب بروز مشکلات بسیار و تحمیل هزینه‌های سنگین بر جامعه شود.

مقابله با این عارضه ویرانگر، از یک طرف مستلزم توسعه اقتصادی و فقر‌زدایی است تا شرایط دست‌رسی مردم به‌مواد غذایی فراهم شود و از سوی دیگر، تبلیغ و ترویج دانش و فرهنگ مناسب غذایی نیز می‌تواند باشد؛ زیرا مردم با آگاهی‌یافتن از فایده‌های تنوع غذایی به‌اقلامی توجه می کنند که هم ارزان به‌دست می‌آیند و هم عوارض کمتر و فایده بیشتر دارند.

به ‌این مبحث تا هنوز متاسفانه توجه نشده است و از همین‌رو در رسانه‌های همگانی هم، جا باز نکرده است. در حالی‌که صحت و سلامت روانی و جسمی مردم با این بحث وابسته است. البته اغلب رسانه‌های تصویری برنامه‌های آشپزی دارند که متن و محتوای آن ‌را تزیین‌های غذایی تشکیل می‌دهد نه‌تعریف و تبلیغ محتوای غذایی. در رسانه‌ها برنامه‌هایی نیست که تاثیر غذاها را بر سلامتی جسمی و روانی مردم سنجش کند.

در افغانستان تا هنوز اداره منظم غذایی وجود ندارد که بر کیفیت مصرف و تولید مواد غذایی نظارت کند. هیچ موسسه علمی تا هنوز تکنیسین مواد غذایی تربیت نکرده تا دانش مصرف مواد غذایی همگانی شود.

در چنین وضعیت هیچ‌گونه نظارت دقیق عملی بر تولید، مصرف و فروش مواد غذایی صورت نمی‌گیرد و عوارض ناشی از این وضعیت هیچ‌گاه جدی گرفته نشده است. مردم افغانستان در رتب پایین‌ترین میانگین سنی مردم جهان قرار دارد که برای مردان پنجاه سال و برای زنان پنچاه و پنج سال تعریف شده است، در حالی‌که میانگین سنی در کشورهای اروپایی برای مردان هشتاد و برای زنان هشتاد و پنج سال است.

البته یکی از دلایل و عوامل مرگ زودرس در افغانستان فرهنگ نامناسب غذایی دانسته می‌شود که مصرف‌کنندگان آن اغلب از کیفیت و عوارض جانبی آن بی‌اطلاع هستند.

تأمل در فرهنگ و هنجارهای رایج غذایی در افغانستان مشکلات و عوارض زیادی را آشکار می‌کند که هر کدام در اشکال و ابعاد مختلف صحت و سلامتی جامعه را تهدید می‌کند.

به‌نظر می‌رسد به‌همان اندازه که فقرزدایی ضرورت اساسی زندگی سالم دانسته می‌شود، تولید دانش غذایی و تعریف فرهنگ مناسب غذایی نیز مهم و حیاتی شمرده می‌شود که متاسفانه از آن نیز خبر و اثری نیست. بنابراین به‌همان پیمانه که فقدان امنیت غذایی مرگ خاموش دانسته می‌شود، فقدان فرهنگ و دانش مدرن غذایی را نیز باید مرگ خاموش عنوان کرد.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا