تحلیل

به‌دنبال اقتدار داوودخانی

افغانستان چندین‌بار بخت خود را در قرون معاصر برای ترسیم راه توسعه اقتصادی و اجتماعی آزموده، ولی هر بار که برخاسته تا روی پای خود بایستد، عوامل متعدد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مانع آن شده است.

کشور ما از پتانشیل‌های قویی اقتصادی و اجتماعی برخوردار بوده است، اما ضعف مدیریت مرکزی در قرون معاصر، هرگز اجازة انکشاف و توسعه را به ما نداده است. در دوره‌هایی که فرصت‌های سیاسی و اجتماعی برای مدیران رهبری جامعه فراهم بوده، بی‌کفایتی‌ها و عدم درایت آن‌ها موجب شده تا این فرصت‌ها هدر برود. و برعکس زمانی که رهبری سیاسی کشور تلاش کرده کاری انجام دهد، عوامل متعدد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دست‌اش را کوتاه کرده است.

چنانچه ظاهرشاه بیش از چهار دهه را که به لحاظ سیاسی و اجتماعی فرصت‌های وسیع در اختیار داشت، آن را بی‌دغدغه به سر رساند. حامد کرزی نیز یک‌ونیم دهه، طلایی‌ترین فرصت افغانستان را با بی‌برنامگی و ضعف مدیریت سیاسی زایل ساخت.

 در تاریخ سیاسی قرون معاصر به‌خصوص در یک قرن اخیر سه بار تلاش شده که بحث Nation State با تقویت ساختارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شکل بگیرد، ولی هر بار عوامل مختلف این تلاش‌ها را بی‌نتیجه و منفی پس داده است.

مهم‌ترین تلاش‌های که در عصر داوود خان (از صدارت تا ریاست جمهوری) صورت گرفت -با وجود زمان نسبتن طولانی- اما مشخص است که چه عواملی این تلاش‌ها را نقش بر آب کرد.

بار اول امیر شیرعلی خان (1868 الی 1878) یک سلسله اصلاحات و تلاش‌های را به تأسی از هدایات سید جمال‌الدین حسینی (افغانی) روی دست گرفت، اما بنا بر یک سلسله ملاحظات سیاسی و حضور قدرت‌مند بریتانیای کبیر، نتوانست به آروزها و ریفارم‌های خود دست یابد.

بعد از آن شاه امان‌الله فقید (1919-1929) دست به اصلاحات گسترده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زد، ولی عوامل سنتی و بازدارندۀ پیشرفت نه تنها اجازه نداد که اصلاحات به جایی برسد که  او را مجبور به ترک قدرت نیز کرد.

بعد از آن، در شرایطی که کشور‌های منطقه و همسایه افغانستان هرچند حرکت‌های نوسانی را در انکشاف و توسعه تجربه می‌کردند با آن هم آرام آرام راه ترقی و پیشرفت را پیمودند. در حالی‌که افغانستان همچنان در حالت ایستایی و توقف محض است.

اما بار دیگر سرفصل آغاز اصلاحات و نظریات اصلاحی بعد از صدارت محمدداوود خان کلید می‌خورد. داوودخان در زمان صدارتش برنامه‌های اصلاحیِ زیادی را در دستور کار خود قرار داد، تا حدی که این اصلاحات او را کمک می‌کند تا محبوبیت زیادی در میان روشنفکران و سیاست‌مداران وقت و مردم افغانستان کسب کند.

این محبوبیت کمک زیادی می‌کند تا در سال 1352 صرف با تلفات نُه تن، آرام‌ترین کودتای سیاسی منطقه در کشور ما به‌دست داوودخان رقم بخورد.

داوودخان پس از به قدرت رسیدن، اصلاحات اقتصادی و سیاسیِ را که در زمان صدارتش انجام داده بود، به شدت و قاطعیت پی‌گری کرد. او که تا آن زمان سه پلان پنج‌ساله را تا حدی موفقانه به انجام رسانیده بود، توانست وضعیت اقتصادی کشور را دچار تغییر کند و به رشد 6/2 برساند.

به این ترتیب او برای اکمال پلان پنج‌ساله چهارمش که بخشی از آن را نیز انجام داده بود توفیق نیافت.

در شرایط نوین نیز ما چیزی در حدود 13سال از طلایی‌ترین عصرهای نوسازی و بازسازی کشور را به تعبیر تیمور شاران (نویسنده کتاب دولت شبکه‌یی) بر اثر اعمال سیاست‌های «ارباب رعیتی» از داست دادیم.

اگر تلاش‌ها و کمک‌های جامعه جهانی را از کنار کارهای حامد کرزی جدا بسازیم 13 سال حکومت وی برای افغانستان هیچ چیزی در پی نداشته است؛ جز اینکه یک ساختار ارباب‌رعیتی و مافیایی سیاسی و اقتصادی را به ما تحویل داده است.

اکنون رییس‌جمهور غنی که وارث حکومت معیوب با ساختار سیاسی مافیایی است نیز با موانع زیادی مواجه است. در نتیجه فرصت‌های اصلاحات یا از ایشان گرفته شده و یا هم بسیار محدود گردیده.

مشابهت‌های زیادی در برنامه‌های رییس‌جمهور غنی و سردار داوودخان وجود دارد. رهبری سیاسی امروزی ما با همان چالش‌هایی مواجه است که داوودخان در زمان خودش مواجه بود. در عین زمان نوع تعریف برنامه‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آقای غنی نیز با برنامه‌های داوود خان همخوانیِ نزدیک دارد.

چالش‌ها:

عامل اول

داوودخان با کادرهای سیاسی منفعل و غیر متخصص مواجه بود، در آن زمان جز یک مشت آدم‌های تشریفاتی که دهه‌های متداوم در کنار دسترخوان شاهی شکم بزرگ کرده بودند، هیچ کادر متخصص محلی وجود نداشت.

برای همین بود که داوودخان در اکثر ماستر‌پلان‌های خود از متخصصان غربی و روسی استفاده می‌کرد. با این وجود باز هم ضعف نیروی بشری مشکلات زیادی برای تطبیق برنامه‌های داوودخانی به میان آورد.

رییس‌جمهور غنی نیز با عین چالش‌ها مواجه است. با آنکه نیروی نسبتن متخصص و خوبی در طول 15سال اخیر تربیت شده، ولی هنوز کارایی لازم را ندارند و ساختارهای سیاسی و مدیریتی کشور در دست افراد عمدتن غیر متخصص و یا بی‌تجربه و جوان قرار دارد.

نیروهای جدید مدیریتی ما یا تخصص ندارند و یا هم تجربه لازم را در امور تطبیق برنامه‌ها و پلان‌ها ندارند. در مواردی به ندرت از تخصص و تجربه‌ برخوردارند و شرایط سیاسی حاکم برای آن‌ها اجازه کار را نمی‌دهند.

عامل دوم

مشکلات اقتصادی و کمبود منابع مالی موجب این شد که داوودخان نتواند با دست باز برنامه‌های اصلاحی و توسعه‌یی‌اش را به سرعت انجام دهد. داوودخان با شرایط اقتصادی بدتر از امروز مواجه بود. یعنی در آن زمان یک چنین ایتلاف جهانی نبود که منابع مالی خوبی را در اختیار حکومت قرار دهد. در نهایت دو قدرت بزرگ امریکا و شوروی در مسیر رقابت‌های منطقه‌یی‌شان بعضی از پروژه‌های افغانستان را تمویل و تطبیق می‌کردند.

داوودخان می‌خواست، در حالی‌که کمک‌های کشورهای غربی به‌خصوص امریکا را با خود داشته باشد، از کمک‌های شوروی وقت هم بی‌نصیب نگردد. چنانچه چند پروژه مهم را در زمان داوودخان شوروی و چند پروژه مهم دیگر را امریکا انجام داده است.

رییس‌جهمور غنی در زمانی، رهبری جامعه را به عهده گرفت که هزینه‌های جهانی برای افغانستان به نقطه صفر رسیده بود و خزانه دولت به‌طور کامل خالی بود. آنچه را حکومت در زمان رهبری غنی از کمک‌های جهانی (15میلیارد دالر) به‌دست آورد، نهایت تلاش و قدرت لابی‌گریی رهبری جدید سیاسی را نشان می‌دهد. در حالی‌که جهان برای بار دوم آمادگی نداشت تا هزاران میلیون دالر مفت به افغانستان بدهد که به فساد گسترده منجر شود.

هرچند حکومت افغانستان در نظام سیاسی جدید یک ایتلاف بزرگ جهانی را با خود داشت، که می‌توانست از این فرصت بهترین استفاده ببرد، ولی رهبری فاسد سیاسی و گروه‌های از جنگ‌برگشتة جهادی نگذاشتند از این فرصت‌ها برای ترسیم یک برنامه ملی استفاده شود. برخلاف آنچه را به‌دست آوردند سخاوت‌مندانه در میان‌شان تقسیم کردند.

ولی رییس‌جمهور غنی دقیق در زمانی به قدرت می‌رسد که رقابت‌های جهانی به‌خصوص میان ایالات متحده امریکا و روسیه در منطقه به اوج خود رسیده است. جنگ کشورهای خاورمیانه هم حاجت به بیان ندارد.

در افغانستان نیز این رقابت هرچند آشکارا دیده نمی‌شود ولی به شدت تمام ادامه دارد و دو قدرت به اضافه قدرت‌های نایب منطقه‌یی در تلاش نقض منافع یک‌دیگرند.

آنچه در این بخش متفاوت می‌باشد، تعریف سیاست خارجی ماست که در حال حاضر خیلی واضح‌تر از دیروز دیده می‌شود. سیاست خارجی ما در سه‌سال اخیر چه در سطح کشورهای همسایه و منطقه و چه در سطح بین‌المللی به پیشرفت‌های لازمی دست یافته است.

فشار جامعه جهانی بر پاکستان، جلب دوباره کمک‌های جهان و تعریف روابط جدید مبتنی بر همکاری‌های منطقه‌یی با برخی کشورها از جمله ایران و هند، می‌تواند تفاوت زیادی را میان سیاست خارجی داوودخان و غنی نمایش دهد.

عامل سوم

رفتارهای یک‌جانبه سیاسی، حذف رقبای سیاسی از بدنه سیاست، اعمال سیاست‌های تک‌حزبی، لغو مطبوعات آزاد، لغو صلاحیت‌های مجلس، افزایش صلاحیت‌های رییس‌جمهور در قانون اساسی و نمایش یک دموکراسی سفارشی که هیچ شباهتی به دموکراسی نداشت موجب گردید که در دوره داوودخان، گروه‌های سیاسی در لایه‌های مختلف سیاست و ارتش مایل به همکاری با دشمن شوند.

شاید ایجاب می‌کرد برخی از سیاست‌مداران کج‌ذهن و کم‌فهم از سیاست کنار زده می‌شدند، اما داوودخان در این خصوص کمی با عجله حرکت کرد که بهانه‌یی شد برای نیروهای فرصت‌طلب. این درحالی‌ست که داوودخان رویاهای بلند‌پروازانه اقتصادی سیاسی و اجتماعی را برای یک افغانستان با غرور در سر می‌پروراند.

برخورد‌های رییس‌جمهور غنی نیز با برخی از حلقات سیاسی و رهبران سیاسی کشور، تقریبن به همان راه می‌رود. هرچند شاید این برخوردها از روی اصلاحات و برای فراهم کردن یک بستر مناسب برای ریفارم اقتصادی و سیاسی باشد، ولی آنچه واقعیت دارد این است که جامعه کنونی جنگ‌زده و مسموم قومی هنوز درک لازم از شرایط را ندارند و شعور سیاسی و افکار عمومی توده هم نمی‌تواند به راحتی آن را تجزیه و تحلیل کند.

بهتر است آقای رییس‌جمهور در این بخش از اصلاحات سیاسی خود، تجدید نظر کند تا دست‌کم اگر فرصت تغییر و تحول فراهم نشود، بستری که به میان آمده است، متوقف نشود.

در افغانستان رایج شده که سردم‌داران و رهبران قومی وقتی ارکان قدرت و مکنت‌شان را در تزلزل ببینند، دست به موج‌های قومی می‌زنند و از هر راه ممکن تلاش می‌کنند پایه اقتدار قومی‌شان را قوت ببخشند. این رویه باعث شکنندگی در کشور شده است.

از جانب دیگر رییس‌جمهور به‌عنوان رهبر سیاسی تمام افغان‌ها مکلف است هرگونه دیدگاه‌های قومی و تنگ سیاسی را کنار بگذارد و برای توسعه عدالت‌محور فکر کند، چه اینکه توسعه بدون عدلت آمدنی نیست.

برخی حلقه‌هایی که در اطراف رییس‌جمهور خط کشیده و هیچ گروه و فرد دیگری را مجال بروز و ظهور نمی‌دهند، باید بدانند که با این حرکات‌شان، اقتدار رییس‌جمهور غنی را کم کرده و در نهایت به حق خود و حق مردم جفا می‌کنند. بگذارند وضعیت پیش‌آمده مجال تنفس پیدا کنند و شاید فرصتی فراهم آید تا افغانستان با بدبختی‌ها و سیاست‌ورزی‌های بی‌خردانه و تصادفی و مافیایی ارباب‌رعیتی خداحافظی کند. ملت ما از ملت‌های دیگر در جهان کم نیست و داشته‌ها و منابع طبیعی ما نیز از داشته‌های خیلی از ملت‌های دیگر بیشتر است، چرا نباید ما مثل دیگران به راه توسعه و رفاه قدم برنداریم؟

آقای غنی دیدگاه‌های مشترک را در قبال آینده افغانستان با سردار داوود خان دارد، همچنان‌که یادآور شدیم، در برخی موارد با شرایط مشابه نیز مواجه است. در مواردی هم شرایط بهتر نسبت به داوودخان دارد، اما چالش‌های موجود در برابر آقای غنی کمتر از چالش‌های دوره داوود خان نیست.

رهبران ملی در افغانستان کمتر مجال بروز و اقتدار داشته‌اند. با توجه به اینکه برخی از برنامه‌های اقتصادی و سیاسی رییس‌جمهور غنی در تعارض مستقیم با منافع اقتصادی کشورهای همسایه هم قرار دارد، باید راه را طوری رفت که این بار سبوتاژهای سیاسی، مانع برنامه‌های توسعه‌یی و انکشافی ما نگردد و دست‌کم بتوانیم برنامه‌های موجود را به ملت افغانستان تحویل بدهیم. به زبان ساده یعنی فرصت داشته باشیم تا درک درست و شعور سیاسی لازم برای مردم ایجاد شود. آنگاه مردم خود مالک برنامه‌های‌شان می‌شوند.

سید امین بهراد؛ روزنامه‌نگار

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا