مقالات

در آغاز تن بود

در آغاز تن بود و از دیالکتیک تن و  شی، روان به وجود آمد و انسان خلق شد. انسان در آغازین روزهای زندگی خود براساس روند طبیعی به دو تیکه‌ تن و روان تقسیم شد. و انسان به کمک روان خود به پیش‌رفت ابزار پرداخت و از تن خود آگاهی حاصل کرد. تکامل تن، روان و ابزار منتج به ارزش اضافی شد و انسان توانست بیشتر از آنچه می‌خورد تولید کند و تا حدودی بر طبیعت حاکم شد و اجتماع انسانی به وجود آمد.

با وجود آمدن ارزش اضافه تضاد بین تن و روان شکل گرفت. تن که امر مادی بود؛ توسط روان به امر انتزاعی تبدیل شد و انسان از ارزش مصرفی‌ تن آگاهی به‌دست آورد و توسط روان خود به انقیاد آن پرداخت و مالک آن شد و بعد از آن به مبادله‌ تن دیگری پرداخت و تن ارزش مبادله‌یی خود را نیز کسب کرد؛ که این فرایند تا حال نیز ادامه دارد.

تضاد تن و روان در مناسبات فیودالیته و جامعه‌ پدرسالار در کار یدی و کار فکری نیز نمود یافته است که کار یدی پست و دون است و کار فکری متعلق به طبقه‌ اشراف.

در جامعه‌ پدرسالار که تمام ارزش‌های معنوی و مادی خانواده  به فرزند پسر انتقال پیدا می‌کند؛ پس کار فکری که ارزش بیشتر و بالاتری دارد؛ کاری مردانه است و کار یدی کار زنان. این فرایند باعث آن شد که زنان نیز که تحت ستم مناسبات نابرابر اقتصادی هستند؛ نیز به صورت فردی به تن بیشتر از روان ارزش قایل شوند. از طرف دیگر چنین تفکیکی زاده‌‌ فرهنگ و تربیت اجتماعی‌ است که در تلاش حفظ خانواده در جامعه‌ پدرسالار می‌باشد.

در خانواده که زن به عنوان عاملی برای تولید مثل، تولید مادی، خدمات سکسی و کار بی‌مزد در خانواده به‌رسمیت شناخته می‌شود؛ روان وی هیچ جایگاهی ندارد. چون مدیریت و تنظیم خانواده کاری‌ است فکری و مردانه. پس آنچه که زن را از دیگری متمایز می‌سازد؛ تن اوست. این تمایز آبش‌خور شناخت زن از خود و دیگری است. اما این تمایز نه در سطح اندیشه و پراتیک  بل در سطح تن به بررسی می‌گیرد. پس اولین تضاد بین من و دیگری، تضاد بین تن و روان زن است که اتفاق افتاده است؛ و دومین تضاد بین تن زنانه و تن مردانه است که به وقوع می‌پیوندد.

 زنان که براساس مناسبات اقتصادی و فرهنگی هنوز نتوانستند به این‌همانی تن و روان برسند؛ شناخت آن‌ها در سطح احساس باقی می‌ماند؛ اما این در حالی‌ است که تن زن بر اساس همین مناسبات در انقیاد جامعه پدرسالار است. پس تضادی که زنان بین خود و دیگری بر اساس تن می‌بینند؛ تضادی آگاهانه از خویشتن خویش نیست؛ بل تمایزی ا‌ست که جامعه‌ پدرسالار بین تن زنانه و دیگری ایجاد می‌کند.

در جامعه‌ پدرسالار ما که تا این حدود رسانه‌های جمعی رشد نکرده بودند؛ زنانگی زن از یک طرف بسته به توانایی تن وی برای تولید مثل، خدمات سکسی و کار بی‌مزد در خانواده بود و از طرف دیگر وابسته به برجستگی و بزرگی اندام زنانه‌شان. برجستگی و بزرگی اندام زنان که نشانه‌یی از سلامتی زن برای تولید مثل، خدمات سکسی و کار بی‌مزد در خانوده بود؛ با ظهور رسانه‌ها تبدیل به ایده‌آل‌های جامعه‌‌ مردسالار شد که از لحاظ اقتصادی توسعه یافته و ظرافت و تناسب را برتر می‌دانستند.

زنان از طریق رسانه‌ها احساس کردند که کلیشه‌های جامعه‌ پدرسالار بر تن آن‌ها تحمیل شده است و برای رهایی از کلیشه‌های جامعه‌ پدرسالار گرفتار ایده‌‌آل‌های جامعه‌ مردسالار غربی شدند که حس زیبایی‌شناختی آن‌ها از مفیدبودن افلاتونی به تناسب ارسطویی گرایش پیدا کرده بود.

اما این فرایند، تن زن را – که در بستر مادی باید به این‌همانی روان زن می‌رسید – تبدیل به یک امری کاملن انتزاعی کرد و زن را در  چنبره‌ مد و ایده‌آل‌های غربی گرفتار کرد و زنان جامعه‌ پدرسالار را بیش از گذشته نسبت به تنش بیگانه ساخت. اما این فرایند از تن به روان نبود؛ برعکس از روان به تن اتفاق افتاد. زنان که از یک طرف تمایز خود با دیگری را براساس تن می‌بینند؛ از طرف دیگر گرفتار ایده‌آل‌های غربی شده و از تن خود فراری هستند.

بعضی زنان برای ایجاد تمایز بین خود و حتا بین خود و زن دیگر نه براساس پراتیک و خود‌آگاهی بل براساس مد و ایده‌آل‌های غربی می‌پردازند و شخصیت خود را از این طریق با رنگ و لاب‌دادن با چند نظریه فمینیستی تبارز می‌دهند و اگر کسی بخواهد نقدی بر آن‌ها داشته باشد؛ با هنگ «زن ستیز» به آن، وی را از دور گفت‌وگو خارج می‌کنند و از طرف دیگر با کسب چنین شخصیتی به زنانی که به شکل دیگر می‌اندیشند و عمل می‌کنند؛ نیز به چشم حقارت می‌بینند.

همان‌طور که جامعه‌ پدرسالار با انقیاد کشاندن تن زن، آن را در سطح اجتماعی مخفی می‌کند و به زن اجازه‌ حضور تن او را نمی‌دهد؛ جامعه‌ مردسالار و سرمایه‌داری با تحمیل ایده‌آل‌های بازار از طریق رسانه‌ها بر تن زن، زن را با دو انتخاب اجباری رو به رو می سازد؛ یک آن که زن تن خود را مخفی کند که این برگرفته از احساس بدی است که نسبت به خود دارد و دیگر آن که تن خود را طبق ایده‌آل‌ها بتراشد.

همچنین این توهم را در ذهن زن به وجود می‌آورد که اجازه دارد که از تن خود آن طور که می‌خواهد استفاده کند و حق انتخاب دارد؛ اما با تراشیدن پوسته‌ این موضوع، ما متوجه می‌شویم که نگاه کالایی به تن زن هنوز وجود دارد و انتخاب‌ها از طریق مد و ایده‌آل‌های غربی برزنان تحمیل می‌شود.

طارق سعیدی؛ استاد دانشگاه هرات

نوشته‌های مشابه

‫3 دیدگاه ها

  1. آقاي سعيدي عزيز ، درود !
    خيلي جامع و فلسفي موضوع را بررسي نموديد ، اميدوارم ، زنان كه هم خود را مبارز رهايي زن و ” فمينيست ” مي دانند و لحظه از تخنيك هاي جديد زيبايي سازي و مود هم غافل نيستند و در ابزارسازي خود افراط هم مي نمايند ، متوجه اين مقاله عالي علمي تان گردند !

    1. دورد بر شما خانم اسپارتک
      امیدوارم این گونه بحث‌ها بیشتر مطرح شده و کم کم تبدیل به گفتمان مسلط در سطح اجتماع ما گردد.

  2. سعیدی گرامی! این دیدگاه دارای نکات ارزنده برای توقف و تفکر است.
    شما میدانید که پدرسالاری که بیشتر به نام مردسالاری از آن نام گرفته میشود یگانه بقای اسلام سیاسی است زیرا آزاد شدن روان زن از چنین یک تسلط، به معنی پرداختن واقعی به اهمیت وجود خود او و میل اجتناب ناپذیر برای خودارادیت میباشد. این آزادی و خودارادیت به معنی تولد و تربیت نسل های نواندیش و آزاد اندیش خواهد بود.
    در این مقطح متوقف مانده و میخواهم توجۀ شما به تعدادی از زنان در چنین جوامع جلب کنم که کلیشۀ ذکر شده در مورد شان صدق نمیکند. این زنان توانسته اند در حد امکانات در دست داشتۀ شان در خانه و اجتماعی از طریق حاکم شدن بر روان خویش، جسم خویش را تحت کنترول خویش داشته باشند.
    این تعداد زنان آگاهانه به زنانه گی های شان پرداخته و آنرا به معرفی و اما نه به عرضه و فروش گذاشته اند. جای شک نیست که تعداد اینچنین زنان در طول تاریخ زن ستیز افغانستان نهایت اندک بوده است و اما دقیق طرز رفتار همین زنان و تذکر از آنان بدون ذکر نام شان خواهد توانست به اهمیت چنین دستآوردها اشاره کند. از دیدگاۀ من این اشاره خواهد توانست به نقد شما بر سایر موارد غیر بیافزاید زیرا در این دستآورد تنها دستآورد زن، زمان و مکان نبوده و اما هم نقش مثبت مردان در زنده گی چنین زنان نیز طور مستقیم و غیر مستقیم جایگاۀ شایستۀ شان را پیدا خواهد کرد.
    آگاهی یابی زنان از حقوق شان بدون آگاهی دهی مردان از حدود حقوق شان باعث مشکل بیشتر زن در جوامع مرد سالار خواهد گردید. از اینرو پروسۀ آگاهی دهی باید موازی و همزمان پیش برده شود. در غیر آن مشکل تفکر جوامع پدرسالار پا بر جا باقی خواهد ماند.
    در ارتباط به نظر شما در مورد جوامع غرب:
    با در نظرداشت آنکه خود از مدت 25 سال بدینسو در غرب زنده گی میکنم، از زنده گی یکتعداد قابل توجۀ آنان و دستآوردهای شان از نزدیک و از طریق اخبار جهان آگاه استم، میتوانم در مورد از یک سو با شما همنظر شده و بگویم که یکتعداد از زنان غربی با آنکه با مشکل زن در جوامع پدرسالار روبرو نیستند، باآنهم نتوانسته اند آنطوریکه باید و شاید جسم شان را از سوءاستفاده های ابزاری طور کامل محفوظ نگهدارند. شما با کارزار MeToo که یک مثال مهم مستند رسانوی در مورد است، آشنا خواهید بود. این کارزار به حمایت بزرگ بین المللی روبرو شده است و همه روزه اخبار جدید از این کارزار و حمایت از ان در رسانه های مختلف بین المللی بنشر رسیده و گفتمان های وزین در مورد ادمه دارد. از سوی دیگر باید خاطر نشان کرد زنان غربی چانس انتخاب را در مورد چه گونه معرفی و عرضه کردن جسم و روان و تعین اهداف و تصامیم زنده گی شان را دارند. از دیدگاۀ من جوامع غرب در مجموع نمیخواهد و نمیتواند زن غربی را تحت تسلط و کمند خود نگهدارد زیرا میداند که بدون مشارکت سیاسی زن سیستم ادامه، رهبری و موفقیت شان در سطح جهانی ناممکن خواهد گردید.
    صحبت من در احترام به هدف شما به درازا انجامید. در ختم میخواهم بگویم که بدون تلاش پیگیر زنان در تمام جهان برای تأمین برابری جنسیتی، حق اشتراک سیاسی و حق تلاش و دریافت فرصت ها برای کسب استقلال اندیشوی و مالی، سیستم سوءاستفاده از زن و جسم او به نوعی از انواع ادامه خواهد یافت. هر زن میتواند برای خود و همجنسان خود مثال خوب و رهنمود موفق برای چنین یک مبارزه گردد.
    خدمات رسانوی توانسته اند به بیدار شدن نسل جوان افغانستان در مجموع و نسل زنان جوان افغانستان طور خاص کمک بزرگ نماید. این بیداری الی رسیدن به نتایج مطلب مدت زمان بیشتر را به کار خواهد داشت. این نوشتۀ تحلیلی شما را که در دفاع از حق زن، نقد بر جوانب مه و آرزومندی تأمین عدالت جنسیتی نوشته شده است، با دیدۀ احترام و سپاس قدر میگزارم. حضور مردان روشنضمیر چون شما در افغانستان برای من مایۀ مسرت بزرگ خاطر و امیدواری زیاد برای جلب توجۀ بیشتر نسل های جوان وطن به ریشه یابی مشکل در این زمینۀ مهم و حیاتی است.
    سلام و سپاس بر شما و همرزمان شما در راۀ این آرمان بزرگ باد

دکمه بازگشت به بالا