تحلیل

ذهن باز و جامعه آگاه/ دولت و روشنگری برای مردم

رابطه دولت و ملت یک رابطه دوطرفه است که در دنیای مدرن تعریف و تعبیر زیادی برای آن ارایه شده. این رابطه دوطرفه نیاز به‌همکاری و همنوایی هر دوطرف دارد؛ زیرا تنها به‌پشتوانه همدیگر می‌شود یک‌رابطه سالم بر اساس منفعت دوطرف ایجاد کرد. دولت در دنیای امروزی، حامی و مدافع منافع جمعی است و ملت در واقع پایگاه اقتدار دولت در انگاره‌های سیاسی، هرچند با تعبیرهای متفاوت و هدف یکسان است. نیازهای مردم در یک گستره سرزمینی مشترک برای همه اقوام و گروه‌های مختلف می‌تواند هم‌سان باشد، فارغ از هرگونه طرز تفکر و اندیشه در سیر تاریخی یک سرزمین.

بحث رابطه دولت و ملت گسترده و بسیار پیچیده است، که در نظام‌های مختلف ایده‌های گوناگونی مطرح می‌شود و در هرگوشه از این گستره‌ گیتی فرآیند آن تامین منافع جمعی است. زمان تفکر جدایی دولت از ملت دیگر گذشته است؛ اما هنوز هم دولت‌هایی هستند که بدون اعتنا به‌منافع جمعی راه و خواست خود را ادامه می‌دهند که در عصر نو یکی از معضل‌های جدی پنداشته می‌شود و قهقهراگرایی را هم برای دولت و هم برای ملت به‌بار آورده است.

بحث روشنگری باید از درون جامعه آغاز شود و با توجه به‌پتانشیلی که یک ملت می‌تواند داشته باشد موفقیت و عدم موفقیت آن نیز مشخص می‌شود اما تجربه‌های روشنگرایانه از بالا به‌پایین نیز وجود داشته که آن هم نتیجه داده است. بودند و هستند جوامعی که با تدبیر و اراده یک دولت روشنگر و حامی مردم هرچند به‌ظاهر استبدادی توانستند جامعه را به‌سوی روشنگری و پیش‌رفت رهنمون کنند. سیر تاریخی برای رشد و تعالی یک ملت می‌تواند تجربه‌های گران‌سنگی را در پی داشته باشد و استفاده و یا سوء‌استفاده دولت‌مردان از موقعیت‌های پیشِ رو می‌تواند در ساختار ملتی بسیار تاثیر‌گذار باشد. رویه و روند ایجاد جریان روشنگری چه از بالا و چه از پایین تاثیرات شگرفی به‌حال و آینده یک جامعه از خود به‌جا می‌گذارد.

نگرش‌های تاریخی و حافظه تاریخی مبحث دیگری است که تاثیرات شگرفی به‌حال و آینده دولت و مردم می‌تواند از خود به‌جا بگذارد.

گوناگونی رژیم حکومتی در دنیای معاصر و مطالعه آثار و عملکرد آن‌ها می‌تواند به‌تجربه‌های دولت و ملت‌ها تاثیرگذار باشد. سیستم و نحوۀ اجرای پالیسی‌های سیاسی – اقتصادی و فرهنگی از سوی دولت و همراهی مردم با آن می‌تواند بر موفقیت برنامه‌های مثبت و پیش‌رو در یک جامعه تاثیر به‌سزایی داشته باشد؛ اما جهل و ناآگاهی جمعی هم در دولت و هم در ملت می‌تواند فاجعه بیافریند که ما از این دست تجربه‌ها در سرزمین‌های مختلف داشته‌ایم.

دولت نقش اساسی در آگاه‌سازی ملت دارد؛ اما همراهی ملت با دولت در این راستا نیز بسیار مهم است. اگر توقع داشته باشیم که همه تصمیم‌ها و برنامه‌ها از بالا گرفته شود نیز کاملن اشتباه است. امروز در روندی که دولت و مردم افغانستان با آن روبه‌رو هستند، تفرقه را بیشتر می‌توان دید تا هم‌پذیری و همگرایی را.

ماحصل بدبینی و عدم اعتماد در جامعه امروز ما، بیشتر به‌گسست فکری و فکری تبدیل شده است و گه‌گاهی سوء‌استفاده سیاست‌گران متحجر از کم‌بود آگاهی مردم، بحران‌های فزاینده‌ را در جامعه به‌وجود آورده است.

شکی نیست که دولت ارادۀ داشتن رابطه نزدیک با ملت را دارد؛ اما کاستی‌هایی نیز در این اراده وجود دارد. دولت کنونی هیچ‌گاه به‌صورت مستقیم نخواسته یا نتوانسته مشکلات فراروی خود را در شکل‌دهی و سامان اقتصادی، امنیتی، فرهنگی با مردم مستقیمن در میان بگذارد. درست است که دولت با مشکلات بسیاری درگیر است؛ اما بیان حقایق در بسیاری از موارد می‌تواند مشکلات فزاینده پیش روی دولت را کم کند. ساختار سیاسی امروزی هرچند بر اساس دموکراسی بنا شده است؛ اما فاصله دولت و ملت به‌حدی است که دموکراسی احساس نمی‌شود و نقش مردم در دولت بسیار ناچیز است. از این‌رو تاثیر‌گذاری مردم بر وقایع واتفاقات را می‌توان در حد صفر تلقی کرد.

مسالۀ که امروزه دولت و ملت افغانستان با آن روبه‌رو هستند عبارتند از: کم‌بود آگاهی مردم از نقش‌شان در ایجاد دولت و کم‌رنگی نقش دولت در آگاهی‌دهی مردم. دولت امروز گرفتار یک تضاد و تناقض در رفتار و گفتارش شده که این موضوع ناشی از نبود هماهنگی لازم و اختلاف‌های سیاسی، قومی و گروهی نخبگان است.

پس به‌جاست که دولت باید نقش روشنگری در جامعه را خود به‌عهده بگیرد و با در نظر گرفتن نیازهای مردم و ایجاد پتانشیل قوی، از نیروی مردم برای حمایت خویش به‌سوی روشنگری استفاده کند. این کار باعث می‌شود که بسیاری از مسایل فراروی دولت حل شود.

محمدعلی عباسی افغان

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا