گفتگو

سمت‌وسوی ادبیات خلاق در جامعۀ ما

اشاره: در ادامه گفتگوهایی روزنامه راه مدنیت (گفتگوی دو دکتور) این بار به‌سراغ دکتور عیدمحمد شیرزاد رفتیم تا از او بپرسیم ادبیات خلاق در جامعه ما چه سمت‌وسویی دارد؟ جریان‌های آکادمیک چه مسیری طی می‌کنند و با ادبیات خلاق به نقطه تلاقی می‌رسند یا مسیر موازی؟ نقش استادهای این رشته برای پیشبرد و نوآوری ادبیات فارسی چیست؟

دکتور عیدمحمد شیرزاد استاد ادبیات فارسی است. سال‌هاست ادبیات فارسی درس می‌دهد و هم اکنون در دانشگاه کابل در دیپارتمنت ادبیات نمایشی تدریس می‌کند. اینک این گفتگو تقدیم‌تان:

گفتگوگردان: دکتور حمیرا قادری

آقای دکتور، امیدواری و خوش‌بینی از آن احساس‌هایی است که در افغانستان به آدمی توان ادامه می‌دهد. در رشته خودم به بچه‌های نسل جدید و نگاه متفاوت و جدی‌شان به ادبیات فارسی باورمندم؛ اما این رشته در بخش آکادمیک آن نیاز مبرم به بازنگری دارد.

واحدهای درسی باید بازبینی و سره و ناسره شود و ادبیات کلاسیک نقاط وصل و فصلش را با ادبیات معاصر بیابد. باید گرایش‌های جدید به رشته ادبیات فارسی افزوده شود. واحدهای بیشتری برای نقد ادبی درنظر گرفته شود و یا نقد ادبی به رشته‌یی مستقل تبدیل شود. سال‌هاست به رشته ادبیات فارسی، به علت سکون و سکوت پیش‌کسوتان این رشته در دانشگاه دولتی جفا شده است و در کنار این جفا، بی‌مهری دانشجویان را نیز نمی‌تواند نادیده گرفت. برای بسیاری ادبیات فارسی رشته دل‌خواه نیست؛ زیرا نمره‌ آنان در کانکور به همین رشته برابر شده است؛ بنابراین با تن دادن به آن، دانشجوی این رشته شده‌اند.

آیا برداشت مستقیم شما از دانشگاه کابل با شنیده‌های من یکی است؟ این رشته چقدر در بین دانشجویان خود محبوب است؟ دانشجویان این رشته چقدر امید شغلی دارند؟ آیا از آینده شغلی خویش هراس دارند؟ هرچند می‌دانم از هراس بیکاری به جان همه افتاده‌اند.

خانم دکتور قادری، ضمن سپاس و قدردانی از جنابعالی که با علاقه‌مندی تمام، معضل فراگیری ادبیات فارسی در حوزه افغانستان را مورد تدقیق و بازنگری قرار داده‌اید؛ بدون‌شک چنین اقدامی موجب صیانت و حتی تقویت آموزه‌های زبان فارسی در این حوزه می‌شود.

همان‌گونه که گفتید، ادبیات فارسی علی‌رغم این‌که در دانشگاه‌های دولتی افغانستان به‌عنوان گرایش مستقل تدریس می‌شود؛ اما متأسفانه اکثر دانشجویان این رشته، نه با رغبت خویش؛ بل از سر ناچار به این رشته تمایل پیدا می‌کنند؛ زیرا در مرحله نخست، ادبیات را رشته نان و نام ندانسته و با خواندن آن، آینده شغلی خویش را مبهم می‌پندارند.

از جانب دیگر اکثر آنان فطرتاً، اشتیاق چندان به این رشته ندارند و متاسفانه در دوره مکتب نیز یا به علت ضعف علمی استادان و یا بی‌اهمیت جلوه دادن این مضمون، به‌صورت درست ادبیات به دانش‌آموزان، تفهیم نمی‌شود و این موجب می‌شود آنان نسبت به این امر با دیده حقیرانه بنگرند.

باتوجه به صنعتی‌شدن جهان و قوام‌پذیری رشته‌هایی چون مهندسی، طب و … اکثر رشته‌های علوم انسانی و در ضمن ادبیات، مشتری چندانی ندارد؛ حتی استادان مکتب نیز تلاش می‌کنند با بازداشتن دانش‌آموزان دارای قریحه ادبی از فراگیری این بخش به‌عنوان رشته تحصیلی مستقل، آنان را به خواندن رشته‌های علوم طبی و طبیعی تشویق کنند؛ همان‌گونه که شاهد هستید، هیچ‌یک از نهادهای تحصیلی خصوصی در مقطع لیسانس رشته ادبیات ندارند؛ این خود حاکی از کم‌توجهی جامعه به آن است.

باتوجه به وضعیت نابسامان اقتصادی کشور، خانواده‌های دانشجویان به رشته‌هایی تمایل دارند که در آینده برای فرزندان‌شان مصونیت شغلی بهتری تضمین کنند. بنابراین سعی می‌کنند بر رشته‌های پردرآمد و به‌زعم خود کارا هزینه کنند.

رشته ادبیات متأسفانه، عجالتاً از این مزایا برخوردار نیست؛ بدین‌سبب دانشجویان ادبیات، چهار سال دوره تحصیلی خویش را با سرخوردگی و یأس سپری می‌کنند؛ حتی تعدادی نیز در ضمن رشته اصلی خویش (ادبیات) رشته‌های دیگر را به‌صورت شبانه در نهادهای تحصیلی خصوصی فرامی‌گیرند. کم‌تر دانشجوی ادبیات یافت می‌شود که دوره ماستری خود را به تداوم رشته اصلی خویش فراگرفته باشند؛ بل در این مقطع به علت یافتن شغل بهتر سعی می‌کنند – به‌ویژه دانشجویانی که به خارج از کشور برای فراگیری مقاطع بالاتر، عزیمت می‌کنند، با تغییر‌جهت – ضمن فراگیری زبان انگلیسی، کمپیوتر و حرفه‌های دیگر، رشته خود را از ادبیات به رشته‌های دیگر تغییر دهند.

جناب دکتور، معمولاً خلاقیت زاییده جریان‌های آکادمیک نیست. حداقل در مورد خودم باید بگویم، ادبیات فارسی خواندن من هیچ کمکی به جریان رمان‌نویسی‌ام نکرده است. در بین دانشجویان شما، ادبیات خلاق چقدر چشم‌گیر است؟ هواداران ادبیات خلاق بیشتر دختران هستند یا پسران؟ آیا جریان‌های آکادمیک خالق جریان‌های هنری هستند؟

باتوجه به این‌که آموزه‌های ادبی منوط به روش و تکنیک‌های ابتکاری است و درصد زیادی به ابتکار و خلاقیت‌های شخص ادیب و نویسنده بازمی‌گردد؛ اما با تأسف باید گفت که نه‌تنها در دانشکده ادبیات دانشگاه کابل، بل در اکثر دانشگاه‌های کشور، سیستم و نصاب درسی هنوز هم سنتی و کهنه است؛ ولی دانشجویان متمایل به خلق اثر با تلاش خود و با خواندن متون جدید ادبی، راه خود را پیدا می‌کنند و با تأسی و الهام‌پذیری از سبک و مکتب خاصی می‌نویسند.

امروزه در دانشکده ادبیات و هنرهای زیبا به‌خصوص گرایش ادبیات نمایشی شاهد خلاقیت‌های نسبی توسط دانشجویان هستیم حتی در گذشته نیز شاعران و نویسندگانی چون یاسین نگاه، کاوه جبران و مجیب مهرداد دوره لیسانس خود را در دانشکده ادبیات دانشگاه کابل سپری کردند و باتوجه به دارا بودن ذهن خلاق، هرکدام دارای سبک خاصی ادبی هستند. البته گفته می‌شود که بیشتر، پسران ادبیات را به‌صورت هدفمند می‌خوانند. دختران به علت گرفتاری‌ها و قیود خانوادگی و باورهای سنتی جامعه متأسفانه نمی‌توانند آزادی اندیشه داشته باشند و به همین لحاظ، تنها به جزوه درسی بسنده می‌کنند. بنابراین در گرفتن نمرۀ امتحان، دختران نسبت به پسران موفق‌ترند.

شما به‌عنوان فردی که ادبیات فارسی خوانده‌اید و اکنون تدریس هم می‌کنید چقدر فضای ادبیات معاصر را وسیع کرده‌اید؟ من شخصاً در دوره دانشجویی‌ام به نقد ادبی خیلی علاقه‌مند بودم؛ اما متاسفانه تعداد واحدهایی درسی بسیار کم بود؛ در عوض نزدیک چهل واحد عربی خوانده‌ام. یقین دارم بدون فهم عربی ارتباط با ادبیات کلاسیک مشکل است؛ اما بدون نقد ادبی چقدر ادبیات معاصر قابل‌فهم است؟ آیا می‌توانید تناسب را این بین برقرار کنید؟

هنوز هم متأسفانه ادبیات معاصر، نتوانسته به معنای واقعی کلمه برای خود فضا باز کند، تنها ادبیات معاصر در حد چهار تا شش واحد درسی به‌صورت تاریخچه و تذکره‌یی ارائه می‌شود. خوب بود ادبیات معاصر به‌عنوان گرایش خاصی در دانشکده ادبیات تدریس می‌شد؛ زیرا در دوصد سال اخیر، ادبیات معاصر افغانستان نسبت به ادبیات معاصر کشورهای دوست و همسایه (ایران و تاجیکستان) راه متفاوت‌تری را سیر کرده است.

باتوجه به هجوم و ورود واژگان بیگانه در نثر و گفتار زبان فارسی در افغانستان و همچنین مدغم شدن فرهنگ‌های بیرونی با فرهنگ افغانستان و آموزه‌های جدیدی که به‌عنوان یک کتله عظیم فرهنگی در حال شکل‌گیری است، مسوولان ذی‌ربط در خصوص ادبیات معاصر اعم از «شعر و نثر» بهتر است توجه جدی کنند؛ اما درباره نقد باید گفت که خلاقیت‌های ادبی، زمانی می‌تواند جایگاه اصلی خود را دریابد که از فلتر نقد بگذرد و سره و ناسره آن جدا شود؛ اما در دانشکده ادبیات نقد در حد دو تا چهار واحد تدریس می‌شود.

من معتقدم که نقد باید به‌صورت عملی کار شود تا روحیه نقادی و نقدپذیری میان صاحب اثر و منتقد به‌جود آید. صاحب اثر بدون این‌که ذهنیت سوء به خود بگیرد طبق نظرات و صلاح‌دید منتقد، اثر خود را پالایش دهد. بدون نقد نقاط ضعف و قوت هیچ اثری مشخص نخواهد شد. اگر صاحب اثر به نوشته خود افتخار کند بدون‌شک افتخارش کاذب خواهد بود؛ زیرا تمام ابعاد و زوایای اثرش را تنها از عینک خود دیده است نه از دید شخص ثانی.

می‌دانید که دانشکده‌های ادبیات در هرصورت نمی‌توانند کاملاً خود را از جریان‌های خلاق ادبی حاکم در بین جوانان دور نگه دارند؛ دانشکده ادبیات فارسی کابل چقدر با جریان‌ها هم‌سو و یا تأثیرگذار است؟ نکته دیگر این است که تاکنون در هیچ جشنواره ادبی، دانشکده ادبیات فارسی کابل را به‌عنوان دانشکده‌یی پیشرو ندیده‌ام؛ تمام جریان‌های ادبی در بیرون دانشکده اتفاق می‌افتد و تشویق نسل جدید شعر و داستان هم در بیرون از فضای آکادمیک است؛ این را کم‌کاری می‌بینید یا سهل‌انگاری؟ آیا شما معتقد هستید که جریان‌های خلاق ادبی باید با جریان‌های آکادمیک ادبی ارتباط داشته باشند؟

نهادهای تحصیلی به‌ویژه نهادهای ادبی و هنری ضمن تبیین نظری دروس، باید سعی کنند به شکل عملی نیز برای دانشجویان سمینار، نمایشگاه، جلسات نقد، خوانش شعر و داستان و… برگزار کنند؛ اما متأسفانه تاکنون باتوجه به قدامت و اهمیت این دانشکده که برنامه‌های علمی‌ آن تا سطح دکتورا ارتقا یافته است و از لحاظ علمی از جایگاه خوبی برخوردار است؛ لیکن در این خصوص توجه جدی صورت نگرفته است. البته نبود بودجه و امکانات لازم از موضوعات اساسی برای چنین موارد است که دانشگاه کابل متأسفانه در سال‌های پسین بودجه کافی در راستای برگزاری نشست‌های فوق‌برنامه نداشته است.

خُب، بیایید دوباره به بحث دانشجویان بازگردیم. آخر هر سال دانشجویان زیادی از طریق صفحات مجازی و یا تلیفونی با من در ارتباط می‌شوند و می‌خواهند آثارم را به‌صورت پی‌دی‌اف در اختیارشان بگذارم تا آن‌ها بتوانند پایان‌نامه بنویسند. گاهی از من زندگی‌نامه و نقدهایی را می‌خواهند که در مورد آثارم نوشته شده.  وقتی از آن‌ها می‌خواهم آثاری را تهیه کنند و یا درباره نقدها در انترنت سرچ کنند، بهانه می‌آورند که پیدا نکرده‌اند. نسلی که برای چهل- پنجاه صفحه پایان‌نامه حاضر نیست کمی تحقیق کند تا چه‌اندازه قابل‌اعتماد است یا که توانمندی زنده نگه‌داشتن رشته موردنظرش را دارد تا بتواند بر پویایی آن بیفزاید؟ نسلی که حاضر نیست منابع پایان‌نامه‌اش را تهیه کند، چقدر می‌تواند بر غنای کتابخانه‌های شهر بیفزاید؟ البته من مشکلات دسترسی به آثار و فقر دانشجویان را می‌دانم؛ اما بازهم سؤال‌ها همچنان باقی می‌ماند. شما شاهد این کم‌کاری‌ها هستید؟ چرا چنین شده‌ایم یا چرا چنین هستیم؟

نبود منابع کافی در اکثر نهادهای تحصیلی از چالش‌های اساسی است؛ باتوجه به این‌که دانشگاه کابل با حدود هفتاد سال پیشینه، یکی از دانشگاه‌های معتبر کشور و نسبت به دانشگاه‌های دیگر حیثیت مادر را دارد؛ ولی براثر جنگ‌های خانمان‌سوز و کم‌توجهی مسؤولان ذی‌ربط، متأسفانه نتوانسته است از لحاظ منابع علمی نیازهای ابتدایی استادان و دانشجویان را مرفوع کند.

در این دانشگاه کتاب‌های به‌روز و جدید کم‌تر دیده می‌شود؛ معدود کتاب‌های قفسه کتابخانه‌ها، از نویسندگان و یا مترجمان ایرانی است و متأسفانه کتابی به‌عنوان اثر علمی معتبر دیده نمی‌شود. البته این امر بیشتر به استادان بازمی‌گردد؛ زیرا متاسفانه تاکنون برای تولید علم با اراده قاطع همت نکرده‌اند تا از بُعد علمی کشور را از طفیلی کشورهای خارجی به‌خصوص کشورهای هم‌زبان نجات دهند.

 این امر موجب شده است تا روحیه پژوهش‌محوری در اذهان دانشجویان نیز سترون و عقیم شود. دانشجو تنها به جزوه بسنده می‌کند و استاد نیز از آن جزوه امتحان می‌گیرد. هنگامی‌ که دانشجو از دانشگاه فارغ شود، بدون این‌که با مبانی و اساسات تحقیق آشنایی پیدا کرده باشد مشغول به کار می‌شود که خود یکی از معضلات بزرگ است.

من به‌عنوان استاد اذعان می‌کنم که در این خصوص همکاران گرامی‌مان سهل‌انگاری و اهمال می‌کنند. همان‌گونه که مستحضرید جهان امروز به سمت دانش پژوهش‌محور پیش می‌رود و عصر دانش کلاس‌محور در حال رنگ باختن است؛ بنابراین دانشگاه‌های کشور باید دراین‌باره فکر اساسی کنند. 

آقای دکتور، این هم‌صحبتی آغاز بحثی مفصلی برای آینده ادبیات فارسی است. خوشحالم که هم‌پا و هم‌پیاله هم این مسیر را طی می‌کنیم. حضور شما برای ادبیات غنیمتی بزرگ است. امیدوارم دانش‌پژوهان این رشته قدر شما را بدانند و نسبت به وقت‌تان از حضورتان مستفید شوند؛ همچنین امیدوارم ادبیات فارسی برای طرفدارانش چتر هم‌نشینی بگسترد و در اجماعی بزرگ با کسانی که دغدغه ادبیات و فرهنگ دارند حرف بزنید، بنویسید و خبر کتاب‌های‌تان را به ما هم برسانید. همان‌گونه که فرمودید، این رشته باید غنامندتر شود؛ اگر شما نه، پس چه کسی؟!

نوشته‌های مشابه

یک دیدگاه

  1. اساتید عزیزم را درود خوشحالم که در کلاس درسی شما بزرگواران شرکت داشته ام و از آموزه های علمی شما مستفید شده ام و چند سال شاگرد شما بودن مایه افتخار من است موفق باشید.

دکمه بازگشت به بالا