مقاله

مفهومی ‌که از واقعیت زندگی ما غایب است

سید آقاحسین سانچارکی؛ معین پیشین وزارت اطلاعات و فرهنگ

چندی پیش، دوست عزیزی انجمنی به‌نام «انجمن صدق و صفا» تاسیس کرد. پرسیدم علت این نام‌گذاری چیست؟ گفت: راستی‌آزمایی صداقت، ترویج فرهنگ راست‌گویی، احیای باور مردم به سخنان مدعیان خدمت‌گذاری، حمایت از مردم، دل‌سوزی به آن‌ها و….

او افزود: بس که دروغ‌گویی در جامعۀ ما زیاد و فراخ‌دامن گردیده، مردم عمیقا نسبت به هر ادعا بی‌باور شده‌اند. سال‌هاست که مردم از زبان سیاست‌مداران سخنان پرطمطراق، بیانیه‌های غرا و وعده‌های پوچ می‌شنوند.

 این دروغ‌ها چنین توجیه می‌شوند که برای رفاه و نفع عمومی ‌ضروری‌اند و حتی کسی مانند افلاطون برای خیر عمومی‌ و منافع کشور این دروغ‌ها را مجاز و بعضا ضروری می‌داند.

برخی از علما و روحانیان برای هدایت مردم، خطابه‌های پرخروش خود را مبتنی بر ادراکات شخصی و ناقص، به‌جای احکام دین به‌خورد مردم می‌دهند و سخنان خود را از دین، مطلق و مطابق به حقیقت دین می‌نمایانند و گاه احساس دینی مردم را چنان به بازی می‌گیرند که قتل و مرگ دیگری برای‌شان دارای اجرعظیم جلوه می‌کند.

رسانه‌ها اخبار و گزارش‌های خود را گاه چنان با مبالغه‌ و رنگ و لعاب برجسته می‌سازند که بعضا از این گزارش‌ها ترس یا اضطراب و نگرانی در اعماق وجود مردم رخنه می‌کند.

تحلیل‌گران، مطابق نفع و ضرر شخصی، اوضاع کشور را تحلیل می‌کنند. اینان اگر در کدام موقف حکومتی باشند یک قسم و اگر در خانه باشند، به‌گونۀ دیگر سخن می‌گویند.

بازاریان نیز در داد و ستد، هرلحظه صد دروغ می‌گویند و اموال خود را چنان تعریف می‌کنند که مشتری به وجد می‌آید و چشم‌بسته معامله می‌کند.

طبیب به بیمار خود دروغ می‌گوید و گاه پدر به فرزند و پسر به پدر و مرد به خانمش و خانم به مردش، همه به هم دروغ می‌گوییم.

دروغ، رسم زندگی، عادت همیشگی و خصیصۀ گفتاری، رفتاری و روانی ما شده و با لحظه لحظۀ زندگی ما عجین گشته است. آن‌قدر دروغ گفته و می‌گوییم که حالا دروغ قباحت و کراهت خود را از دست داده و به امر معمول و متداول تبدیل شده، اما صداقت چه‌قدر مهجور و از زندگی ما غایب است.

صداقت چیست و دروغ‌گویی به چه معناست؟

لغت‌نامه‌نگاران و علمای اخلاق نوشته‌اند: «صدق در لغت، راست گفتن و حقیقت در وعده باشد و مراد، راستی هم در زبان و هم در نیت است و هم در وفای به آنچه وعده کرده باشد و هم در تمامی ‌حال‌ها که پیش آید.»

راغب اصفهانی می‌نویسد: «اصل، استعمال صدق و کذب در سخن است چه ماضی باشد و چه مستقبل. به صورت وعده باشد یا غیر وعده. به قصد اول، جز در مورد سخن به کار نمی‌رود و صدیق کسی است که در گفتن و نیت و در وفای به وعده او را راستی پیشه و ملکه بُود.»

ابن‌مسکویه صداقت را نوعی از محبت می‌شمارد.

نصیرالدین طوسی می‌نویسد: «صداقت محبتی صادق بود که باعث شود بر اهتمام جملگی اسباب فراغت صدیق و ایثار رسانیدن هرچیز که ممکن باشد به او.»

جرجانی گفته است: «صدیق کسی است که چیزی را با زبانش ادعا نمی‌کند، مگر اینکه آن را با قلب و عملش محقق و ثابت کرده باشد.»

 واژۀ صداقت از «صدق» در اصل به این معناست که گفتار و یا خبری که داده می‌شود، مطابق خارج باشد. یعنی تطابق ذهن و عین، فکر و ایده با عمل یا کردار.

 به عبارتی، صداقت زمانی به وجود می‌آید که هیچ‌گونه تضادی میان افکار، الفاظ و اعمال افراد وجود نداشته باشد.

فشردۀ مفهوم‌سازی دانشمندان اخلاق از صدق و کذب این است که اول، صداقت نوعی محبت است که به صورت فضیلتی در نفس آدمی ‌رسوخ کرده و منشا رفتاری پایدار در او می‌گردد.

دوم، صداقت امری ذومراتب است و عالی‌ترین درجۀ صدق، صدق در مقامات دین و پس از آن صدق در اعمال و سپس وفای به عزم، صدق در نیت و اراده و پایین‌ترین درجۀ آن صدق زبان و گفتار است.

سوم، جمعی صداقت را راست گفتن هم در گفتار، هم در نیت و هم در کردار می‌دانند.

بنابراین، صداقت اقدام گوینده در بیان چیزی است که خود بر صدق آن و مطابقت آن با واقع و نفس‌الامر اعتقاد دارد و دروغ نوعی اقدام فرد در وارونه‌سازی حقیقت و سعی عامدانۀ او در تحریف حقیقت و در بیان چیزی است که خود آن را خلاف واقع می‌داند.

دانشمندان مسلمان در آثار خود دروغ‌گویی را تقبیح کرده و راست‌گویی را ستوده‌اند.

دروغ گفتن و عدم درست‌کاری، علاوه بر اینکه، موضوعات مذهبی هستند از قدیمی‌ترین موضوعات در قلمرو اخلاق عملی به شمار می‌روند که فلاسفه به آن توجه کرده اند.

ابن سینا صدق را حکمت می‌شمارد. غزالی صدق را فضیلت عرفانی می‌داند که سبب فضایل عرفانی دیگری همچون صبر و عشق برای افراد مستعد می‌شود. وی برای صدق شش‌جنبه قایل می‌شود:

۱- صدق در گفتار، پرهیز از سخن نادرست ۲- صدق در رابطه با خدا، اقتضا دارد که در مناجات با او کلمۀ مخالف حالات روحی خود بیان نکند.۳- لازمۀ صدق در نیت، عدم تردید و قاطعیت در عمل بر طبق اصول انسانی است.۴- لازمۀ صدق در اجرای نیت، عمل مطابق با نیت است، در حالی که شرایط آن مهیا باشد.۵- صدق در عمل منوط به تطابق بین حالت درونی و عمل بیرونی است. طوری‌که جایی برای نفاق باقی نماند.۶- بالاترین صدق همراهی تام و تمامی ‌با دیگر منازل عرفان مانند خوف، رجا، زهد، رضا و توکل دارد.

وقتی انسانی به دروغ‌گویی عادت کند خودفریبی بر او غالب می‌شود. خودفریبی فی‌نفسه مورد توجه فلاسفه و موضوع بسیاری از کتاب‌های مهم بوده است. از این جهت، بسیار مهم است که انسان در گام نخست با خودش راست باشد و آن‌گاه این راستی با خویشتن در ارتباط بیرونی تجلی می‌کند و هرنوع دوگانگی و تضاد را در بینش و کنش انسان مرفوع می‌سازد.

کسی که با خودش صادق نیست، چگونه می‌تواند با دیگران صادق باشد؟

ما معمولا دچار توهم و تصورهای واهی از خودمان هستیم. برای خودمان شخصیت تخیلی و توهمی ‌درست می‌کنیم و در عالم ذهنیات‌پنداری و خیالی به سر می‌بریم. این خصیصه از یک‌سو باعث می‌شود که دچار نوعی خودشیفتگی شویم و خیال کنیم که ما در محور زمین و در مرکز اجتماع و کانون همۀ امور قرار داریم و از جانب دیگر، وقتی این شخصیت تصوری ما با واقعیت عینی ما در تناقض قرار می‌گیرد، دچار نوعی سرخوردگی و ناهنجاری روانی و شخصیتی می‌شویم.

شخصیت سالم و انسان متعادل انسانی است که درون خود را با بیرون خود متعادل و هم‌خوان سازد. طوری نباشد که درونش با بیرونش نخواند و همواره دچار تنش و کشمکش با خودش باشد.

این هم‌خوانی و تعادل درون و برون به‌شخص استواری، تشخص و اعتمادبه‌نفس می‌بخشد و از تزلزل و دوگانگی و تذبذب رهایش می‌سازد.

کلامی‌ از بزرگی هست که می‌فرماید: راستی اصلاح همه چیز است و دروغ فساد هر چیز.

پیامبر اسلام فلسفۀ بعثت خود را به کمال رسانیدن ارزش‌های اخلاقی دانسته است. اخلاق مبنا و اساس زندگی اجتماعی و ستون استوار بقا و پایداری اجتماعات بشری است که صداقت در محور آن قرار دارد.

برخی‌ها از دروغ‌های سفید نام‌برده و آن را در هنگام نیاز و ضرورت جایز شمرده‌اند، مانند: دروغ گفتن به دزد برای حفظ مال، دروغ گفتن طبیب به مریضش و یا به قول افلاطون دروغ گفتن برای کشور و منافع عمومی‌ یا جریان‌سازی و تبلیغات برای مرعوب‌ساختن دشمن و امثال آن، اما کسانی مانند کانت معتقدند که دروغ در هیچ موقعیت و شرایطی جایز نیست، وی می‌گوید: «صدق از حقوق فرد بر خویشتن است. راست‌گویی وظیفه‌یی است که در هیچ شرایطی ملغا نمی‌شود؛ زیرا دروغ‌گویی لطمه‌زدن به آبروی خویشتن است.» وی دروغ گفتن، حتی در مواقعی که تنها راه گریز قربانی از دست قاتل توسل به دروغ باشد را مردود اعلام کرده است.

 کانت شاید نگران این مساله بوده که ممکن است دروغ‌های سفید راه را برای توجیه دروغ‌های غیر سفید و فرار از راست‌گویی باز ‌کند و انسان را با ذات و فطرت خود دچار تنش و آلودگی سازد و کم کم به عادتی گریزناپذیر تبدیل شود.

 دانشمندان مسلمان دروغ گفتن با هدف نجات جان فرد مسلمان و یا جلوگیری از ضرر و زیان به برادر مومن را با احتیاط بسیار مجاز دانسته‌ و تاکید کرده‌اند کسی که تقوای الهی داشته باشد حتی در گفتن دروغ‌های سفید احتیاط می‌کند؛ زیرا دروغ علامت بی‌حرمتی نسبت به حقیقت است.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا