سرمقاله/ روز پنجشنبه، عمران خان، نخستوزیر پاکستان در شرایطی به کابل آمد که گفتگوهای صلح در قطر با مواضع سخت طالبان به جایی نرسیده و در داخل کشور تیغ جنگ نیز به استخوان رسیده است.
با اینکه مردم به سفرهای مقامات دو کشور در ماههای اخیر خوشبین نیستند و این سفرها نیز تا هنوز ره بهجایی نبرده، اما بعضی به این سفر عمران خان نیم نگاه امید و خوشبینی دارند و برخی بدبین از این جهت که عمران خان در ادامۀ حمایتهای پاکستان از طالبان، به کابل آمده تا حرفهای اسلامآباد را به افغانستان دیکته کند.
ولی چه خوشبین و چه بدبین به سیاستهای پاکستان، این کشور در رابطه با افغانستان همواره دست بالا و نفوذ گسترده داشته و دارد. نخست اینکه مقامهای اسلامآباد در همه دورهها، افغانستان را بهعنوان کانون تهدیدها برای خود جار زده و در این راستا صدای بلند داشته که در مجامع بینالمللی شنیده و نگرانیهای پاکستان ملاحظه شده است؛ مانند: تهدید گسترش کمونیزم و نگرانی دربارۀ مسایل مرزی.
به علاوه، این کشور افغانستان را قلمرو بازی و رقابتهای منطقهیی خود تعریف کرده و با پهنکردن دامنۀ نفوذ خود در نهادهای دولتی و مردمی و در تمام جغرافیای افغانستان، زهر چشم به رقیبان خود نشان داده است.
باید اعتراف کنیم که پاکستان در عمر کوتاه خود، توانسته صدای بلندتر و قابل شنیدهشدن پیدا کند. این کشور به لحاظ تعداد افراد جنگی در فهرست انستیتوت بینالمللی مطالعات استراتیژیک، رتبۀ ششمین ارتش بزرگ جهان را به خود اختصاص داده و در فهرست ایالات متحده امریکا، یازدهمین قدرت نظامی و در میان کشورهای اسلامی پس از ترکیه دومین قدرت نظامی محسوب میشود. همچنان پاکستان اولین کشور اسلامی و تنها کشور اسلامی دارندۀ سلاح اتمی است. از این جهت قدرت نظامی فوقالعاده کارا و سلاح اتمی، از جمله ابزارهای مهم اسلامآباد در سیاست خارجی این کشور است که هر کشور، از این کارت پاکستان ملاحظه میبرد.
نظام پاکستان فدرالی است که پارلمان، دولت و حکومت را برمیگزیند و با اینکه ارتش دست عمیقی در تعیین سیاستهای داخلی و خارجی کشور دارد، اما این کشور دارای احزاب قدرتمند نیز است. بنابراین، انسجام داخلی با فدرالیبودن و نقش برجستۀ مدنی احزاب در سیاست خارجی، از جمله بُرد پاکستان بهعنوان کشور دموکراتیک در روابط خارجی است.
پاکستان در مجامع علمی بسیار خوش درخشیده و جوایز بینالمللی زیادی در عرصۀ عملی از جمله جایزۀ نوبل فزیک را توسط محمد عبدالسلام دریافت کرد تا جایی که امروزه همۀ کشورهایی که درصدد کسب دانش هستهیی باشند، اولین نگاه به پاکستان است. از اینرو پاکستان از دیپلماسی علمی بهمثابۀ قدرت نرم برخوردار و از آن استفادۀ شایسته کرده است.
در بعد نهادی تصمیمگیری در سیاست خارجی، پاکستان روند ثابتی داشته که مولفههای سیاست خارجی این کشور توسط اردو و وزارت خارجه تعیین و بست مییابد.
در جایگاه همکاریهای تجارتی و سازمانی، پاکستان نقش محوری در صفبندی بینالمللی و اتحادهای منطقهیی بازی کرده است. از اتحاد با امریکا بهعنوان مدافع جهان آزاد و شریک دایمی و استراتیژیکی تا بهعنوان شریک راه در پروژۀ جاده ابریشم جدید چین، پاکستان توانسته خواب از چشمان رقیب اصلی خود هند برباید و اسباب نگرانی امریکا که مبادا این کشور در دام و جبهه چین بغلتد، شده است.
پاکستان ضمن استفاده از ابزار زور در حقوق بینالملل، از تروریزم نیز بهعنوان گروههای فشار علیه همۀ قدرتهای منطقهیی از جمله هند، ایران، چین و آسیای میانه استفاده کرده و در این بخش، افغانستان بزرگترین قربانی این کارت بازی پاکستان بوده است.
اضافه بر این، اسلامآباد از گروههای تروریستی بهعنوان گاو شیری استفاده کرده است. روزی در حمایت از آنها زیر نام مدافعان جهان آزاد و جهادگران علیه اشغال شوروی، کمکهای هنگفت امریکا و کشورهای عربی را دوشید.
اما افغانستان چه دارد. کشوری که نظام دموکراتیکاش با حمایت بیحد و حصر جامعه جهانی ایجاد گردید و صدها میلیارد دالر به آن سرازیر شد، ولی بدون اینکه خشتی روی خشت گذاشته شود، غارت و ناپدید شد، تا آنجا که قدرتهای جهانی حالا حاضر است که دموکراسی نیمبند این کشور را با گروه طالبان به معامله بگیرد.
بنابراین افغانستان سوای آن شعارهایی پرتمتراقی که ارزشهای دو دهه باید حفظ شود، هیچ ارزشی برای خود باقی نگذاشته است. دموکراسی کشور به نظام پاسخگو تبدیل نشد که بهدست مافیا از معنا و ارزش خالی شد و انتخاباتها مایۀ تمسخر و شرم برای مردم گردید. جنبشهای مدنی و اعتراضهای مردمی که همیشه در حمایت از نظام و سران حکومت بوده و صرف مطالبات روزمره بود، سرکوب شد. احزاب برای انسجام داخلی ساخته نشد، برعکس، حزب در فرد تقلیل یافت و بهطور عمدی از حزب چهره زشت ساخته شد. از اینرو آبرویی برای دموکراسی کشور نماند و بهعنوان یک قدرت منسجم در داخل نتوانست در مجامع جهانی صدا بلند کند.
اردوی ملی علیرغم فداکاریهای زیاد، نان سربازش دزدیده میشود و از این جهت هیچ کسی به لحاظ قدرت نظامی از ما حساب نمیبرد.
در بخش همکاریهای سازمانی در حوزه منطقهیی و بینالمللی، افغانستان عضویت اتحادهای زیادی را کسب کرد، ولی هیچگاه جایگاه شایسته یک عضو فعال و کارامد را نیافت.
اما مهمتر از همه، دستگاه دیپلماسی کشور، عنوان و جایگاه نهادی را کسب نکرد تا از منافع ملی حفاظت کند. بنابراین افغانستان در سیاست خارجی خود هیچگاه ابزارهای ذکرشده را نداشته و از این جهت است که تهدیدها نه تنها به فرصت تبدیل نمیشود که فرصتهای موجود به تهدیدهای باالقوه درمیآیند. بهطور مشخص، دستگاه دیپلماسی ما نتوانست در برابر پاکستان صدا بلند کند که نگرانی آنها از ناحیه افغانستان نهتنها واقعی نیست، بل این رفتار خود پاکستان در پرورش تروریزم است که از هر دو کشور قربانی میگیرد.