مقاله

دولت چون غنیمت

مجید برهانی؛ استاد دانشگاه

در هر حوزه اندیشگی برای تبیین پدیده‌های آن ساحت، مفاهیم و نظریاتی خلق و ابداع می‌شود تا به واسطۀ آن امکان بررسی و ارزیابی مسایل مورد نظر فراهم آید. در حوزه اندیشه سیاسی، یکی از مفاهیم که گاهی برای تبیین پدیدۀ دولت از آن سود جسته می‌شود، مفهوم استعاره و تحلیل استعاری است.

استعاره در لغت به معنای عاریت خواستن و دست به دست گردانیدن چیزی است. بیان/اندیشیدن چیزی به کمک چیزی دیگر است. استعاره کاربردهای متفاوت دارد و از ادبیات تا سیاست را فرا می‌گیرد. برعلاوۀ وجه بلاغی و جنبه بیانی استعاره که در ادبیات مورد توجه است، در حوزۀ اندیشه سیاسی نیز وجه معرفتی استعاره به‌مثابۀ منبع الهام‌بخش برای تولید اندیشه و تبیین پدیده‌های سیاسی چون دولت دارای اهمیت و کاربرد می‌باشد.

به سخن دیگر استفاده از استعاره، یکی از روش‌های آفرینش و خلاقیت در اندیشه سیاسی است. اندیشمندان مسلمان نیز از کاربست‌های استعاره در فقه سیاسی و فلسفه سیاسی استفاده کرده‌اند. استعاره‌های چون «عبد و مولا»، «وقف» از جمله استعاره‌های استند که در تبیین دولت و نظام سیاسی مورد استفاده قرار گرفته‌اند.

در واقع تحلیل و تفکر استعاری بدین معناست که مجموعه از روابط ساختاری که معمولا در یک حوزه شناخته شده و کاربرد دارد، در حوزه دیگر نیز اعتبار شود و به‌کار رود. به این‌صورت استعاره ما را قادر می‌سازد تا موضوع به‌نسبت انتزاعی یا فاقد ساخت (در اینجا، دولت) را بر حسب امری ملموس‌تر و عینی‌تر که در ادبیات گفتاری و اصطلاحات رایج، شایع است فهم و تبیین کنیم.

چنانچه یکی از نویسندگان می‌گوید:« بعضی از استعاره‌ها ما را بر ادراک جنبه‌های از واقعیت قادر می‌کند که جریان استعاره خود در ایجاد آن سهیم است. در یک نگاه جهان همیشه «جهان تحت یک توصیف است»، یعنی جهان همیشه جهانی است که از نظرگاه خاصی دیده شده‌است. بعضی استعاره‌ها می‌توانند چنین نظرگاهی را پدید آورند.»

در فقه سیاسی و فلسفه سیاسی برای فهم دولت و حاکمیت از استعاره‌های فراوانی استفاده شده که به صورت نمونه یکی از آن‌ها را به‌صورت اجمال بررسی می‌کنیم.

استعاره بردگی/بندگی

یکی از استعاره‌های مورد استفاده در فقه سیاسی سنتی اسلامی برای تبیین دولت و حکم‌روایی، استعاره «بردگی/بندگی» است. مفاد استعاره بندگی، تمثیل و تشبیه رابطه «حاکم و فرمانبر» به رابطه «برده و مولا» و یکسان‌انگاری استعاری بین احکام «انسان مطیع/رعیت» و «انسان برده» است. طوری‌که انسان فرمانبردار و رعیت و برده مملوک همنوع خود، از حیث احکام زندگانی، یکسانی‌های یافته است.

رابطه بندگی و بردگی با مولا به این‌صورت است که بنده و برده استقلال ندارد و نفس آنان در مالکیت دیگری (مولا/صاحب) می‌باشد. چنان مالکیتی که به صاحب برده اجازه می‌دهد که به اراده و دل‌خواه خود هرگونه تصرفی در او داشته باشد. چنین تصرفی، البته به معنای سلب استقلال برده به‌طور مطلق می‌باشد.

در چنین چارچوب تحلیلی که حاکم به مالک و فرمانبردار به برده تمثیل می‌شود، رابطه فرمانروا و فرمانبر و حاکم و رعیت در نظام سیاسی و دولت تعریف و تبیین می‌گردد. چنان‌که دیگر رعیت هیچ‌گونه استقلالی ندارد، حق رای، ابراز نظر و اعتراض به رسمیت شناخته نمی‌شود. حاکم ظل‌الله و نماینده خداست و رعیت در سایه اوست که حق زندگی و حیات می‌یابد. بنابر این است که توصیه می‌گردد رعیت را نشاید «با این مهانت سر از کمند اطاعت پیچد و زبان به ناشکری دراز کند.»

استعاره غنیمت

حال با این مقدمه اگر به سراغ تبیین دولت و پدیدۀ حکمرانی در افغانستان امروز برویم، به‌نظر می‌رسد مناسب‌ترین استعاره برای فهم دولت و دولت‌داری و مناسبات قدرت، تمثیل نهاد دولت به غنیمت است.

غنیمت آن چیزی است که در میدان نبرد به دست می‌آید و چپاول می‌گردد. سازوکار کسب غنیمت نیز رابطه‌‌یی مستقیم با زورآوری و قلدری دارد. هر که زورش بیشتر و قلدرتر، سهم و دست‌آوردش فزون‌تر.

در این چارچوب گویا سازوکار انتخابات و فرایندهای دموکراتیک از نوعی افغانی‌اش، به میدان جنگ و صحنۀ نبرد می‌ماند که با فروکش‌کردن گَرد جنگ انتخابات هر کسی دنبال چپاول و غارت و غنیمت خود می‌رود و سهم خود را برمی‌دارد. در چنین فضای دارایی عامه، ثروت عمومی و توزیع آن، خدمات عمومی، مردم و نیازمندی‌های آن‌ها محلی از اعراب ندارند. فقط فرماندۀ قلدر و مافیای قدرت است که باید سهیم در غنیمت شود و بر زر و ثروت‌اش بیفزاید.

تشکیل حکومت در افغانستان که با سازوکار توزیع قدرت و مقامات عمومی صورت می‌گیرد بسیار دقیق در چارچوب تحلیل استعاری غنیمت قابل تبیین است. به‌میزانی که قومندان صحنۀ سیاست افغانستان زورآوری دارد، می‌تواند در توزیع و تسهیم، شریک شود. وزیر معرفی کند، نورچشمی‌اش را عضو هیات صلح نماید و یا برای خود عنوان مارشالی بخرد. در هیچ‌کجای این بده‎بستان نه شایستگی و شایسته‌سالاری مطرح و نه جایگاه مردم به‌عنوان صاحبان اصلی حاکمیت و منافع آن‌ها پیداست. هرچه است جنگ‌آوران عرصه سیاست و قلدری و غنیمت و سهم آن‌ها!

در ادامه، مبتنی بر همین چپاول و غارت قدرت عمومی و توزیع غنیمت‌گون آن است که وقتی مقامی مسوولیت ادارۀ را عهده‌دار می‌شود، آن را ملک طِلق خود و خانواده‌‌اش می‌داند و هرچه دلش خواست می‌کند و کسی هم نیست که برایش بگوید بالای چشم‌های مبارک ابروست.

نتیجۀ چنین غارت مقامات عمومی آن است که از ۱٫۱۵میلیارد افغانی پول نان خشک، ۸۰۰ملیون (۸۰درصد) آن دزدیده ‌شود. آن هم از پول نان مردمی که ۵۰درصد زیر خط فقرند و با نان خشک شب را صبح می‌کنند. هم‌چنین نتیجه آن می‌شود زمانی که مردم دربه‌در و بیچاره از فرط کمبود وسایل طبی و درمانی و نبود اکسیجن، هر روز گله‌‌یی جان‌می‌دادند/می‌میرند، مقامات خدمات عمومیِ وزارت صحت، دستگاه تنفس مصنوعیِ گدایی‌شده را به پاکستان قاچاق، پول‌اش را در جیب و بعد بر مرده و جنازه ملت قاه‌قاه خنده می‌کردند.

با این‌حال امید بهبود وضعیت دشوار می‌نماید. مادامی که فرد و سیاست‌گر قلدر تعیین‌کنندهۀ ماجرا باشد و نهاد/دولت حیثیت ملکیت و غنیمت را داشته باشد، روزگار فرمانبران حاکمیت و شهروندان بِه نه، که با گذشت هر روز بدتر خواهد شد. راه‌حل آن است که نهاد جایگاه‌اش را باز یابد، قاعدۀ بازی رعایت گردد و قانون حاکم و داور تعیین‌کننده باشد‌.

نوشته‌های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا