تحلیل

ابتذال در نام و نشان‌های نظامی

عبدالشهید ثاقب

داکتر عبدالله، رییس پیشین اجراییه، در طرح پیشنهادی خود برای توافق سیاسی با رییس‌جمهور غنی، برای جنرال دوستم رتبۀ مارشالی مطالبه کرده است.

رتبه مارشالی، یکی از رتبه‌های بزرگ نظامی است که بنا به عرف، به پاس سهم ارزنده کسی در جنگ‌های آزادی‌بخش میهنی به وی اعطا می‌گردد.

اینکه چنین رتبه‌یی در یک توافق سیاسی داده شود، در جهان و افغانستان پیشینه نداشته است.

من از چند روز گذشته، بحث‌های موافقان و مخالفان اعطای رتبه مارشالی به جنرال دوستم را دنبال می‌کنم.

آنچه موافقان این پیشنهاد بر آن تاکید می‌کنند، مصلحت سیاسی است. باور آن‌ها بر این است که دوستم از چهره‌های مطرح تیم ثبات و همگرایی است و با اعطای این رتبه می‌توان سروصداهای مخالفت‌جویانه او را خاموش کرد و به توافق دست یافت.

 چند روز پیش هم در یکی از روزنامه‌های چاپ کابل، یکی از استادان دانشگاه نظامی مارشال فهیم، مطلبی را به نشر سپرد که با همین ملاحظات سیاسی، مطالبه رتبه مارشالی برای دوستم را توجیه می‌کرد.

من طرفدار حل بحران سیاسی استم، اما این بحران را می‌توان با اعطای امتیازهای دیگر نیز حل کرد، بدون اینکه رتبه مارشالی را به ابتذال بکشانیم. مطالبه رتبه مارشالی با دلایل سیاسی برای کسی، به‌معنای مبتذل و تهی‌سازی این  این رتبه از اهمیت است: نوعی نهیلیسم.

نهیلیسم

کی یرکگور، فیلسوف دنمارکی سده نزدهم، تحلیلی از نهیلیسم ارایه می‌کند. او نهیلیسم را نوعی «همترازسازی» می‌نامد و نوعی موقعیت تعریف می‌کند که در آن «تمایزات کیفی به واسطه تامل فرساینده از دست می‌رود.»

منظور کی یرکگور از تمایزات کیفی، تمایز میان آنچه ارزشمند می‌پنداریم یا نه، است.

همترازسازی، به قول کی یرکگور، نه از چیزی محافظت می‌کند و نه آن را از میان می‌بردارد، «بل همه‌چیز را در جای خود نگه می‌دارد، ولی از هرگونه اهمیت تهی می‌کند.»

مثلا در گذشته، شهرت به معنای توصیف خود همراه با احترام بود. آدم‌ها وقتی در رشته‌یی به شهرت دست می‌یافتند که معیارها و استندردهای آن رشته را به‌خوبی بلد بودند. نهیلیسم اما امروزه پیوند شهرت و احترام را گسسته و حتی برخی‌ با انتشار یک ویدیوی خصوصی خود نیز مشهور می‌شوند. این نمونه‌یی از همترازسازی شهرت است. در سایر عرصه‌ها نیز چنین اتفاقی افتاده است.

همترازسازی مارشالی

مارشالی یکی از رتبه‌های نظامی و یک ارزش در این حوزه است. افلاطون در کتاب جمهوری از پنج‌گونه ارزش یاد می‌کند: ۱- معرفت ۲ – افتخار  ۳- ثروت ۴ – لذت و ۵ – لذت حسی.

او معرفت و افتخار را ارزش‌‌های اصیل و لذت، به‌ویژه لذت حسی را فروترین آن‌‌ها معرفی می‌‌کند. او به این باور است که ارزش اصیل نظامیان، افتخار است و این ارزش از راه فداکاری، ایثار و سربازی به دست می‌آید، نه از راه‌های دیگر.

در سایر کشورها وقتی مدال‌ یا رتبه‌های نظامی اعطا می‌شود، به‌شدت بررسی می‌کنند که آیا در تطابق با معیارها، استندردها و ارزش‌های دنیای نظامی‌گری است یا نه.

اعطای یک رتبه فقط به دلایل سیاسی، بدون درنظرداشت معیارها و استندردها،  به‌معنای مبتذل‌سازی آن است؛ این کار رتبه را از اهمیت و ارزش تهی می‌کند و به یک چیز پیش پاافتاده و معمولی تبدیل می‌سازد، زیرا این امر پیوند رتبه با ارزش حاکم در دنیای نظامی‌گری را می‌گسلد.

 تصور کنید اگر رتبه مارشالی، بدون درنظرداشت معیارها و استندردها،  به هر کسی به دلایل سیاسی اعطا شود، آن وقت این رتبه به چه ارزد و چه تعداد مارشال خواهیم داشت؟

به همین خاطر من فکر می‌کنم منطق مخالفان اعطای این رتبه بر موافقانش می‌چربد؛ زیرا از یک ارزش و از پیوند رتبه مارشالی با دست‌آوردهای نظامی پاسداری می‌کنند.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا