طنز

اخبار همه‌شمول

فرشته حسینی

این هفته را با اخبار خرید «موبایل» و «تخت‌خواب» از بودجه مبارزه با کرونا شروع کردیم. هرچند بیشترتان در شبکه‌های اجتماعی مصروف نظر دادن در مورد «زرد شدن» فعالیت‌های مدنی بودید و این خبر زیاد توجه‌تان را جلب نکرد، اما دانه دانه پست‌ها هم دیده می‌شد که نشان می‌داد از این خریدها هم ناراحت شده بودید.

بعضی آدم‌ها می‌خواهند از همه چیز ایراد بگیرند وگرنه تخت‌خواب خریدن از بودجه کرونا چه مشکلی دارد؟ مگر کرونا مریضی نیست؟ مگر مریض نباید بخوابد و استراحت کند؟ تخت لازم است دیگر! بعد هم موبایل. رفت‌وآمد را هم که گفتید نکنید! فاصله‌گذاری فزیکی کنید به جایش. کسی که تنها و بی‌کس با فاصله فزیکی، دراز به دراز روی همان تخت افتاده که از خریدنش ناراحتید، موبایل لازم ندارد که دوستانش به او زنگ بزنند و به او روحیه بدهند؟ به نظر من اگر به این آدم موبایل ندهید، از بیکاری وارد جامعه می‌شود و کرونا را پخش می‌کند. آن وقت هزینه تخت خریدن هم حرام می‌شود. دیگر خود دانید.

 خبر بعدی قطع‌شدن برق بانک مرکزی برای چندساعت و خاموش ماندن کمره‌های امنیتی بود. البته این خبرِ چندان مهمی نیست. این همه برق ما قطع بود هیچ مشکلی پیش نیامد. چند ساعت هم برق بانک مرکزی قطع شود، چه مشکلی دارد؟ اگر مساله‌تان کمره‌های امنیتی است که آن هم ایرادی ندارد. مثلا ممکن است چکار کرده باشند؟ گم‌شدن میلیون‌ها و میلیاردها افغانی چه با کمره و چه بی‌کمره دیگر برای ما عادی شده. اتفاقا اگر دیدید چند هفته گذشته پول بانک افغانستان و معدن و املاک دولتی گم نشده، باید نگران شویم؛ چون معلوم می‌شود که دیگر واقعا در شرایط حساس کنونی قرار گرفته‌ایم و وقت رفتن است.

بی‌‌آبی تاجیکستان و بی‌برقی کابل. شرکت برشنا این هفته متوجه شد که شفافیت اداری‌اش کمی نسبت به اداره‌های دیگر کم شده. برای همین اعلام کرد: «همی تاجیکستان بسیار «‌بی‌آب» شده و ولله اگر ما دیگر از او برق بگیریم. در قدیم مردم سال‌ها از هم قرضدار می‌ماندند و کس خبر نمی‌شد. این نادیده‌ها سر چند میلیون دالر با ما سم نمی‌آیند و برق ملت مظلوم ما ره قطع می‌کنند.»

در تماسی که با شرکت برشنا داشتیم سوال کردیم پس این همه پول صرفیه برق را شما چه می‌کنید؟ چرا پول تاجیکستان را نمی‌دهید؟  آن‌ها چیزی به خود ما نگفتند اما قرار شد بعدا در بل‌های برق که به خانه شهروندان می‌فرستند در این باره بحث و گفتگو و کمی درد دل کنند.

خبر دیگر این بود که مسوولان رفت‌وآمد موترسایکل‌ها را در کابل ممنوع کرد. در قدیم‌ها خیلی به این جوک می‌خندیدند که (مهمترین علت طلاق ازدواج است). اما انگار پولیس ملی ما آن را جدی گرفته و بر همین اساس امنیت ما را تامین می‌کند: انتحاری به مسجد می‌رود پس مسجد نروید، انتحاری به تجمعات می‌رود پس به تجمعات مخصوصا به تجمعات «اعتراضی» نروید! طالب مسافران را می‌کشند پس در خانه‌هایتان بنشینید و مسافرت نروید و در آخرین شاهکار هم دزدان با موترسایکل به دزدی می‌روند، پس هیچ کدام‌تان موترسایکل سوار نشوید که ما بفهمیم کی دزد است! شاید هم فکر می‌کنند موترسایکل خودش یک قسم محرک دزدی است و یک آدم موترسایکل‌دار وقتی بیکار در سایه نشسته و به موترسایکلش نگاه می‌کند فقط این فکرها از سرش می‌گذرد: دزدی کنم… دزدی نکنم… دزدی نکنم؟ حیف نیست با این موترسایکل دزدی نکنم؟ نه. دزدی می‌کنم!

ضمن گفتن خسته نباشید به نیروی امنیتی و پولیس و همه کسانی که در تلاشند تا ریشه جرم و جنایت را بخشکانند، پیشنهاد می‌دهیم که چون بیشتر قریب به اتفاق جرایم توسط مردان اتفاق می‌افتد زین پس همه نوزادان پسر را در شکم مادر نابود کنید تا جامعه‌یی آرام و بدون دغدغه داشته باشیم. در این صورت حتی مشکل حجاب و حضور زنان در جامعه کلا حل می‌شود. فمنیست‌ها هم بیکار می‌شوند و مجبورند سر یک کار واقعی بروند.

و در آخر: این هفته خبر خوب نداریم، ولی آقای رییس‌جمهور لطف کردند یک جمله درخشان گفتند تا بی‌نصیب از دنیا نرویم. ایشان فرموده‌اند که مردم  پنجشیر رییس پیشین فدراسیون فوتبال را از این ولایت اخراج کنند.

رییس پیشین را هم که یادتان است؟ همان که در فدراسیون برای خودش پس‌خانه جور کرده بود. کاری به این نداریم که رییس‌جمهور به‌جای اینکه مسوول پیشین را دستگیر و مجازات کند، به مردم ولایت می‌گوید که او را از آنجا بیرون بیندازید. حرف این است که ای رییس‌جمهور عزیز که جان‌ها به فدای شما و قربانِ مهربانی و لطف و صفای شما! از قدیم گفته‌اند کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی. نه ببخشید منظورم چیز دیگری بود، اما عکس شما را دیدم و ضرب‌المثل را اشتباه گفتم. ضرب‌المثل اصلی هم حالا یادم نمی‌آید. منظورم این است که وقتی شما زورتان نمی‌رسد ما چکار کرده می‌توانیم؟

اخبار این هفته واقعا چنگی به دل نمی‌زند؛ همه‌اش فساد، همه‌اش بی‌کفایتی مسوولان. حالا برای ما اخبار جذاب فقط اخبار کابینه و کشمکش بر سر تنبان کشیدن مدنی است.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا