گفتگو

مردم‏‌شناسی انسان را فروتن می‌سازد

نامش شهرزاد است. مادرش عظیمه حمیدی آموزگاری می‌‏کند و اسماعیل اکبر پدرش می‌باشد. در جوزجان چشم به هستی گشوده. در مقطع لیسانس از کالج اسمیت (Smith College) امریکا در رشته مردم‏شناسی فارغ شده و مدرک کارشناسی ارشد (ماستری) را در رشته توسعه از دانشگاه اکسفورد به دست آورده است. کار در نهادهای مهم چون جرگه امن، بنیاد آسیا، بنیاد انتخابات آزاد و عادلانه افغانستان و خبرنگاری در بی‏بی‏سی را تجربه کرده است. او اکنون به حیث رییس «افغانستان 1400» و یکی از اعضای فعال گروه مشورتی «قره» فعالیت می‌کند. در گفتگو با وی او را با دنیای تجربه، آدمی متفاوت و یکی از معدود بانوانی می‌یابی که موفقانه پیش رفته است. متن زیر گفتگو با وی است که تقدیم خوانندگان می‌شود:

شهرزاد چگونه شهرزاد شد؟

فکر نمی‌‏کنم هنوز شهرزاد شده باشم. نام کلانی است. وقتی به هویت خود فکر می‏‌کنم بخش عمدۀ زندگی من جنسیتم، یعنی زن بودن است. این در انتخاب‏‌های زندگی‌‏ام بسیار مهم است و نقش تعیین‌‏کننده دارد. چیز دیگری که در شخصیت و زندگی‌‏ام نقش عمده داشته افغانستان است. اگر متفاوت بیندیشم و متقاوت کار کنم و انتخاب‌های متفاوت داشته باشم این دو چیز برایم مهم بوده، است و خواهد بود. اما در کنار این‌ها به طبع که، خانواده، آموزش، تجربه و کتاب‏‌هایی که خوانده و مطالعه‏‌هایی که داشته‌ام به نوبه خود تاثیر داشته‌اند.

در زندگی شهرزاد چه چیز بیش از همه اهمیت دارد؟

برایم مهم است که آدم خوبی باشم. همیشه از خود می‌‏پرسم که آدمی خوب استم یا نی؟ یک تعریف از خود دارم که ناتکمیل است. ولی اگر حس کنم آدمی بد شده‌‏ام بسیار می‌ترسم. خوب بودن و بعد موفقیت برایم مهم است. می‌خواهم زن موفقی باشم.

از دیدگاه شهرزاد موفقیت یعنی چه؟

موفقیت این است که آدم چند نفر را داشته باشد که در زندگی آن‌‏ها  و برعکس آن‌ها در زندگی وی تاثیر گذاشته باشند. اما در زندگی شغلی من، موفقیت یعنی ذهنم همیشه پویا و خلاق باشد. خوش دارم همیشه پیش روم. آدم متفکر نیستم، اما از آدم‌های متفکر خوشم می ‏آید. همراه‏‌شان نشستن و صحبت کردن. این را یک دست‌‏آورد می‌‏دانم. خوش دارم که متمایز باشم.

از خوبی‌های دنیا چگونه بهره می‌گیرد؟

شعر و ادبیات را بسیار دوست دارم. خواننده‌‏اش استم. بسیار لذت می‌برم. از موسیقی هم لذت می‏‌برم. برایم مهم بوده که موسیقی خوب را بشناسم. و نیز از گفتگوهای خوب و آدم‌هایی که متفاوت می‌اندیشند.

قدرت فکری شهرزاد بیش‏تر است یا اجرایی‌اش؟

کاری را که می‌خواهم اجرا کنم دوست ندارم به شکل کلیشه‌‏یی و الگوگیری از دیگران باشد. نیاز دارم بالای توانایی‌‏های فکری‌‏ام کار کنم تا به بالندگی برسند. یعنی به اندازه‌یی که در زمینه‏ اجرایی با تمام جزییات آن دست باز دارم در فکر چنین نیست. لازم می‌‏دانم برای شگوفایی بیشتر آن کار کنم.

شهرزاد با احساس دل مردم چگونه برخورد می‌‏کند؟

خیلی عاطفی استم. با مردم می‌‏توانم خوب رابطه برقرار کنم. وقتی با مردم استم دوست دارم با من احساس آرامش کنند. این یک احساس خوب است و می‌‏خواهم آن را تقویت کنم. خوش دارم به من با دید انسانی مهربان و کسی که هم ‏صحبتی با او را دوست دارند ببینند.

ویژگی دل‌‏انگیز شهرزاد از چیست؟

نمی‌‏دانم. شاید این که در مورد آدم‌ها کنجکاوم و آدم‌ها دوست دارند در مورد آن‌‏ها کنجکاو باشی و به زندگی‌‏شان علاقه بگیری. این طوری شما را زیادتر به خود نزدیک می‌‏بینند، اما در این زمینه کم می‌‏آورم. می‌‏خواهم سرشار از این باشد.

در کارهایش چه اندازه مهارت به خرج می‌‏دهد؟

گاهی سرسری کار می‌‏کنم، به خصوص کاری که انجامش را دوست ندارم. در کار تحمیلی و کاری که انجام دادنش برایم مشکل باشد، دلتنگ می‌شوم و می‌خواهم زود تمام شود. این یکی از عیب‌هایم است.

چقدر اهل مشورت است؟

مشورت را دوست دارم. معتقدم هیچ کس نمی‌تواند تمام جنبه‌‏های حقیقت را ببیند. هر کس از یک زاویه آن را می‌بیند. پس برای رسیدن به حقیقت کامل به مشورت نیاز داریم. کاری که با مشورت انجام می‏‌شود بهترین تولید را خواهد داشت. در زندگی شخصی و محیط کاری‌‏ام با دیگران مشورت می‌کنم.

سقف آرزوهایش چند درصد است؟

به این تعبیر نیندیشیده‌ام؛ اما با خود سخت‌‏گیرم. کسی که بیشتر از همه بالای من قهر می‌‏شود من استم. می‌‏گویم کاری که انجام دادی و زحمتی که کشیدی کافی نیست، می‌توانی بیشتر و بهتر کار کنی، می‌توانی مفیدتر و موثرتر واقع شوی و صدایت رساتر از این باشد.

برای نداشته‏‌هایش تلاش می‌کند؟

به نداشته‌‏هایم فکر نمی‌کنم. در پی آنم که فاصله میان خود و تصویری که در ذهن برای خودم ساخته‏ام از میان بردارم.

چه اندازه پدر و مادر خود را شناخته و رابطه‌‏اش با آن‌‏ها چگونه است؟

خانواده زیباترین و پرمعناترین کانونی است که تا حال شناخته‌‏ام. این رابطه نیازمند درک عمیق است. گرچه فرازونشیب‏‌هایی داشته‌ام، اما اکنون با پدر و مادرم رابطۀ نزدیک دارم. هنوز همان دخترک بازیگوش، ولی حرف‌شنو سابق آن‏‌ها می‌باشم. مادرم مایه آرامش و مرکز جهان من است و پدرم هم پدر است و هم استاد من.

مردم‏‌شناسی چقدر در عملکرد شهرزاد تاثیر داشته یا دارد؟

مردم‏‌شناسی انسان را فروتن می‌سازد. چون برخوردها و شیوه‏‌های رفتاری مردم بی‌‏دلیل نیست. گاهی فکر می‌‏کنیم بسیاری مردم کارشان احمقانه و وحشیانه است. مردم‌شناسی به ما کمک می‌‏کند تا بپذیریم این یک شیوه‏ رفتاری است همانند شیوۀ رفتاری ما. یک فرهنگ است، چیزی است که ساخته شده و طبیعی نیست. این سخن به معنای توجیه برخوردها و رفتارهای وحشیانه نیست. وقتی انسان در خانواده، روشنفکر بار می‌‏آید، فکر می‌کند یک رشته جدابافته است. فکر می‏‌کند همه مردم وحشی و احمق‌‏اند. فقط اوست که از زندگی چیزی می‌‏داند و تمدن را تجربه می‌‏کند. در حالی که در مردم‌‏شناسی می‌خوانیم مردمی در گوشه‌‏یی از آسیا یا اروپا سال‌‏ها پیش تمدنی داشته‌‏اند که بسیار انسانی‌‏تر از تمدن امروزی ما بوده است. این بزرگ‌‏ترین هدیه‌‏یی است که از مردم‌‏شناسی گرفته‌ام.

چگونه می‏‌خواهد زندگی شاد و موفقیت‌‏آمیز داشته باشد؟

می‌‏خواهم یک شخصیت تاثیرگذار باشم. وقتی انسان می‌خواهد تاثیرگذار باشد بسیاری موارد را رعایت می‌‏کند. می‌خواهد به جایگاهی برسد که از دیگران متمایز باشد. من هم درست در همین راه گام برمی‌دارم.

از لحظه‏‌ها چگونه لذت می‌برد؟

به فلسفۀ لحظه‌ها باور دارم. گاهی لحظه‌ها عمیق‏تر، بزرگ‌تر و معنادارتر از سال‌هاست. در آن هنگام ما نمی‌‏دانیم سعادت این است که در همان لحظه به خود آگاهی دست یابیم و بدانیم که این لحظه از لحظه‌های عجیب، جادویی و تکرارنشدنی است و در زندگی ما نقش عمده دارد.

اوج لذت‌‏های شهرزاد در کدام لحظه‏‌هاست؟

لحظه‏‌هایی که با خود آشتی کنم. به خاطری که همیشه با خود جدال دارم و خواست‌های متفاوتم در کشمکش‌‏اند.

جذاب‌‏ترین چیز در زندگی شهرزاد؟

تجربه تفاوت‌ها.

برای انجام کارهایش چقدر جرات به خرج می‌‏دهد؟

عاقبت‌‏اندیش می‌‏باشم. محافظه‌‏کار استم. آدم‏‌ها را زیاد در زندگی خود راه نمی‌‏دهم. شاید به همین خاطر است که مثل خواهرم نور جهان، یک مبارزه بسیار صریح و آشکار را انتخاب نکرده‌‏ام. چهار طرف را می‌‏بینم، اما حاضرم به خاطر ارزش‌‏هایم کشته شوم.

وقتی دلتنگ می‌شود دلتنگی‌اش را با کی در میان می‌‏گذارد؟

گاهی گریه می‌‏کنم و گاهی می‌‏نویسم. برخی نوشته‌‏هایم را در وبلاگم نشر می‌‏کنم. نوشتن مرا بسیار کمک می‌‏کند.

بهترین راه جلب علاقه را در چه می‌‏داند؟

می‌بینم که چه چیز برای همکارانم مهم است. فکر می‌‏کنم بهترین کار، ایجاد حس مالکیت برای آنان است. یعنی تو مالک این کار استی. خوبی و بدی‌‏اش، خوبی و بدی توست. وقتی حس مالکیت در آدمی ایجاد شود، حتمن تلاش می‌‏کند.

در گروه مشورتی «قره» چه می‌‏کند؟

کارهای تحقیقی. اما خودم دو نقش دارم. یک: رهبری یک بخش را به عهده می‌‏گیرم. یعنی روی کیفیت و زمان یک پژوهش به درستی کار می‌شود یا نه. ممکن است دو یا سه پروژه را در عین زمان رهبری کنم. بخش دیگر این است که مسوول عملی شدن کل کار می‌باشم. یعنی روزمره به طور غیر مستقیم عملیات کاری را نظارت می‌کنم.

در این کارها چه هدفی را دنبال می‌‏کند؟

پروژه‏‌های پژوهشی گوناگون را برای مشتریان مختلف انجام می‌دهیم. و هدف این است پژوهشی تهیه و تولید شود که برایند آن قابل اطمینان و با کیفیت باشد.

چرا نام نهادتان «قره» است؟

قره، واژه ترکی است به معنای سیاه. خواستیم نامی انتخاب کنیم که متفاوت باشد و سوال ایجاد کند.

می‌گویند در کار دشوار، نشاط بسیار است، شهرزاد در این مورد چه نظر دارد؟

موافقم. فکر می‌کنم در حل یک کار مغلق فکری، شادمانی در انجام موفق آن بهترین پاداش است. این پاداش با دیگر پاداش ‏ها قابل مقایسه نیست.

همیشه متبسم است، لبخند شهرزاد چه معنا دارد؟

یادم است وقتی خُرد بودم در یک آموزشگاه زبان انگلیسی درس می‌خواندم. استاد انگلیسی‌‏ام یک استاد خوب، ولی بسیار افغان بود. همیشه می‌‏گفت خنده نکن دخترک…. وقتی به امریکا رفتم به من می‏‌گفتند برای ما بسیار عجیب است که تو همیشه خندانی. این خنده‏‌های من برای امریکایی‌ها جالب بود. به خاطری که تصور آنان از زن افغان یک موجود مظلوم، شکسته، غمگین و عصبانی است. اما من عصبانی و غمگین نیستم و خود را مظلوم نمی‌‏دانم.

آیا به ازدواج هم فکر کرده است؟

بلی، فکر کرده‌‏ام. زمان خُردی در این مورد بیشتر هیجان‌‏زده بودم. (با خنده) فکر عشق جاودان! و … هم زیاد بود. اما اکنون ازدواج برایم بسیار پیچیده شده و رابطه‌‏یی که ازدواج به عنوان یک پیوند اجتماعی به وجود می‌‏آورد بسیار مشکل است. به خصوص وقتی مسوولیت یک انسان دیگر (فرزند) را به عهده می‌‏گیری کار سختی می‌باشد. در افغانستان به این مساله زیاد فکر نشده است.

در شرایط کنونی‌‏‏اش، در مورد خود چه احساسی دارد؟

زیاد تلاش نموده و راه بسیار طولانی را طی کرده. حس شکرگزاری و سپاس‌‏گزاری دارد، زیرا خیلی کسان دیگر نسبت به من مستحق‌‏تر بودند که فرصت‌‏های مرا نداشتند. خوش‌‏بختم که فرهنگ‌های مختلف را تجربه نموده در محفل‌‏های گوناگون شرکت کرده‌ام، بخشی از زندگی آدم‏‌های متفاوت باشم و در دانشگاه‏‌های معتبر درس بخوانم. امیدوارم تمام افغان‌‏ها این فرصت‌‏ها را داشته باشند.

به شعر و ادبیات چقدر علاقه‏‌مند است؟

به خواندن رمان زیاد علاقه دارم. شعر نو و کلاسیک را هم می‌خوانم. شعرهای حافظ و مولانا را زیاد می‌خوانم.

«منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن/ منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن» این بیت را در یک عبارت معنا کنید؟

خاصیت رندانۀ حافظ.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا